روزنامه ی کیهان شنبه 7 شهریور ماه سال 1388

نقد و بررسی " تقاطع دو خط موازي " (يادداشت روز)

" دستان کودتاگران پاسدارهمچون پشتیبان شان لوطی جماران بر توی پوست گردوه مانده و در مانده و مستأصل شده اند که نمی دانند چه باید بکنند؟"

در رژیم کودتا گران ضد مردمی و قرون وسطائی چون مردم محلی از ارعاب ندارند و از حق و حقوقی بر خوردار نمی باشند . بنابراین برای حاکمان پایمال شدن حق و حقوق مردم وحتی جان و ناموس شان ارزش و بهائی ندارد . زیرا که در بستر جنگ قدرت و ثروت مردم فقط نقش سیاهی لشکر برای پیروزی و قدرت نمائی و حذف یک جریان و غالب شدن جریان دیگر و مشروعیت دادن به رژیم نامشروع ضدبشری کودتائی دارند . برای همین اکنون که جنگ و جدال و رقابت ها بسیار خصمانه شده است لوطی جماران در جمع دانشجویان بسیجی که با چاشنی ناچسب مستقل هم جا زده است مجبور شده اعتراف کند که بطور قاطع و دربست وابسته به بیگانه بودن سران متهم رقیب مغلوب به اغتشاش را نپذیرفته چونکه تأکید کرده که هنوز مدارک اثباتی در این موردبرایش بدست نیامده است. زیرا که نگران بازگشائی دانشگاه ها و بازتاب منفی پخش نمایش کمدی بیدادگاه های فرمایشی اعتراف گیری می باشد که وزیر مستعفی آدمکش حرفه ای و گوش و آدمخواربد نام وزارت اطلاعات آخوند اژه ای مخالف پخش اینگونه اعترافات بازداشتی های رقیب مغلوب بود . زیرا که می دانست که این اعترافات گرفته شده هم واقعیت ندارد . هم اینکه پخشش نه مثبت که تأثیرات منفی و مخرب برجای خواهد گذاشت . لذا اکنون که پخش اینگونه ها شوها که موجب انتقاد خاتمی و رفسنجانی و موسوی شده است . آنگونه که منجر به اعتراف موضع ضعف لوطی جماران در جمع چماقداران بسیجی و جاسوسان دانشجوئی در دانشگاه ها شده که سبب تو پوست گردو گذاشته شدن دستان طراحان و برنامه ریزان کودتاگران شده است. پس بی دلیل نیست که پاسدار قلم بر دست با عنوان تقاطع دو خط موازی اینگونه گیج شده و قاطی کرده و سرگردان ودرمانده و مستأصل میان دو خط موازی بهم ربط داده گیر کرده است. به خصوص اینکه در شرایطی که مدیر مسئولش سربازجو حسین شریعتمداری در گیر سین وجین شدن دادگاه فرمایشی به خاطر شکایات رقیب مغلوب می باشد و همچون رفسنجانی که در حضور نماز جمعه زیرآبی داد . اینهم مجبور به جا خالی دادن قلمی در یادداشت روزهای این ورق پاره شده است. پس نوچه اش درابتدای یادداشت روزش ناچار شده است تا که اینگونه شروع کند:

"مصلحت چيست؟ با فتنه اي كه پس از انتخابات برخاست چه بايد كرد؟ ماجرا را چگونه بايد ختم كرد؟ رأفت چاره كار است يا شدت؟ نوبت جراحي است يا مرهم نهادن و دلجويي كردن؟ جاي همدلي و تفاهم و توافق است يا موقع استواري و استقامت و خلل ناپذيري؟ وحدت را چگونه و به چه قيمتي بايد احيا كرد؟"

این دیگر انکار و کتمان کردنی نمی باشد که نمایش انتصابات و تقلبات انتخابات جا زده شده است . همچنین بدهکار و تجاوز گر و قاتل و سرکوبگر کودتاگر، خود را طلبکار و مقتول و مظلوم و خیرخواه و مردم دوست با پشتوانه ی مردمی معرفی کرده است . به خصوص اینکه بدر و دیوار زدن و همچون اسب عصاری بدور خود چرخیدن و مطالب و ادعاهای گذشته را باز تولید کردن که شامل پروژه ی هسته ای و مخالفت آمریکا و اسرائیل و اشغال نظامی کردن عراق و افغانستان و برپائی جنگ افروزی در فلسطین و لبنان و بحران آفرینی و نا امن سازی خاور میانه می شود. البته با تأکید کردن 3 دهه بر مبارزه ی تاکتیکی با آمریکا و بعنوان خصم جدی قلمداد کردنش که مشخص نیست که این چگونه مبارزه و دشمنی با آمریکا کردنی در این مدت بوده است که همه اقدامات نظامی و سیاسی و غیرو آمریکا در منطقه تا کنون بطور دربست به نفع رژیم تروریستی کودتائی منتهی شده است ؟ خلاصه اینکه تکرار و بلغور و نشخوار کردن اینگونه مقوله و ادعاهای تکراری ونخ نما شده ناشی از خالی بودن دست قلم بر دست و مانور دادن با عدم برگ برنده ی جدید می باشد که در مجموع ناشی از اوج بحرا ن و بن بست همه جانبه ی کودتا گران می باشد که نشان می دهد که اوضاع و احوال شان متززل و آسیب پذیر و شکننده می باشد؟

در نهایت اینکه قلم بر دست با روضه خوانی کردن و صغرا و کبرا چیدن و انقلابات مخملین در برخی از کشور های بلوک شوروی سابق را به قیام دانشجوئی 6 روزه ی تیرماه سال 78 ربط و وصل کردن و آن را چاشنی تز و سیاست فشار از پائین و چانه زنی از بالا نمودن و وزارت کشور دوران خاتمی را ستاد عوامل آمریکا متهم کردن و تاریخچه 12 ساله هم پیوندی با آمریکا برای مدعیان اصلاح طلبان ساختن تا که نتیجه گیری بهم رسیدن دو خط موازی رقیب مغلوب با آمریکا بهدیگر شود و اینان اینگونه عامل و مقصر تقلبات گسترده و کودتای 22 خرداد و فجایع پس از آن شناخته شوند:

"آنها پروژه آشوب هاي خياباني سال 78 را 10 سال بعد با اسم رمز «تقلب» تدارك كردند. در اين ميان يك حلقه سياسي خاص نيز در ايران راهبرد مشابهي را از همان 12-10 سال قبل تحت عنوان حاكميت دوگانه و «فشار از پائين، چانه زني در بالا» پيشه كرده بودند. چنين بود كه دست برقضا دو خط موازي به هم رسيدند و در نقطه «فشار براي باج خواهي و امتيازگيري» همديگر را قطع كردند. 10 سال پيش در حالي كه آمريكا براي اجراي پروژه «قرن جديد آمريكايي» آماده مي شد و قشون كشي به دو همسايه شرقي و غربي ايران در دستور كار بود، ناگهان تهران ناآرام شد. امروز بخشي از معركه گيران حوادث تلخ تيرماه 78 آشكارا در خدمت سيا و سنا و صداي آمريكا قرار گرفته اند. در همان روزهاي سخت كه وزارت كشور، ستاد هدايت آشوب شده بود، سران آشوب برخي چهره هاي خوشنام خود را نزد رهبر فرزانه انقلاب فرستادند تا با لحني دلسوزانه! پيام دهند كه اگر نظام برخي خواسته ها را عملي كند، آنها امكان پيدا مي كنند آشوب را فرو بنشانند و بحران را مديريت كنند. آشكارا- آن هم وسط تنگنا و بحران- باج مي خواستند. اما مقتداي انقلاب كه سياستمداري عرفي و عادي نبود، محاسبات و معادلات جبهه خارجي و داخلي را به هم ريخت تا آن روز تاريخي 23 تير كه مظلوميت امام و انقلاب، درياي غيرت يك ملت را به خروش آورد. بازي همان بازي است، البته پيچيده تر و خيانت بارتر و غيراخلاقي تر و فريبكارانه تر. بانيان آشوب باز هم دعوت به مذاكره و مسالمت و تفاهم كردند و باز هم براي حقوق شهروندي نگران شدند. خونخواهي كردند. دنبال مصلحت مي گشتند. مي خواستند بحران را مديريت كنند و... البته با كمي خرج! گردن كشان شاخ شكسته، دنبال وحدت و حكميت مي گردند، نيزه هاشان گويا ديگر رو به ملت و نظام نيست، رو به آسمان است، با مقدساتي كه بر سر آنهاست"

بالاخر اینکه قلم بر دست یادداشت روز نویس با فلسفه ی بقالی که هر گز نمی گوید ماست من ترش است خطاب به رفسنجانی و یا سایر رهبران شاکی رقیب مغلوب گفته است قبل از اینکه رقیب کودتا گر غالب را متهم و مقصر بدانید بهتر این که اینگونه ابدا خود تان اعتراف کنید که متهم و فتنه گر و مقصر می باشید . سپس شاکی شوید:

"آنها كه پاي اصلي فتنه بودند و شترش را به پيش مي راندند، در موضع اتهامند و ابتدا بايد خويش را محاكمه كنند. آنها نمي توانند در جايگاه حكم و داور باشند، كه روزگار صفين و حكم شدن ابوموسي اشعري و پريدنش با عمروعاص، ديري است سپري شده است. اگر صداقت دارند يا مي خواهند جبران كنند، خيرخواهي خود را با عمل به اين آيه از سوره بقره نشان دهند كه «ولاتلبسوا الحق بالباطل و تكتموا الحق و انتم تعلمون. حق را با باطل نپوشانيد و انكار نكنيد در حالي كه حقيقت را مي دانيد». جز اين عمل كردن، خدعه با خدا و خلق است «و خدعه نمي كنند مگر با خود اما نمي فهمند»"

اما همانگونه که اشاره شد در رژیم کودتائی ضدبشری فاشیستی اصلا مردم مهم نیستند و از هیچگونه منزلت و ارزش و جایگاه و حق و حقوق و مطالبات و نظر دهی بر خور دار نمی باشند ، برای اینکه سربازان پیاده نظام بازی شطرنج غول از شیشه بیرون زده شده ی غالب با رقیب مغلوبش می باشند که فقط می بایست ایفای حضور نقش مانور تبلیغاتی همچون حضور 85 % جمعیت کشور وواریزی 40 میلیون رأی مشروعیت تراشیدن برای غول کودتاگر از درون شیشه کنند و این وظیفه را اجرا کنند.

بنابراین اکنون که اوضاع خطری و کشمشی شده است که با دور زدن مردم و برای عدم پاسخگوئی به خون های بناحق ریخته شده و تجاوزات جنسی با اعمال شکنجه های ضد بشری اعمال شده در باز داشتگاه ها که سند قطعی جنایت علیه ی بشریت است . برای سر هم آوردن جنایات اتفاق افتاده و فاش و علنی شده که شاهد زنده به عنوان مدرک انکار نا کردنی هم وجو دارد . به خصوص اینکه تهدید و سرکوب و ضرب و شتم و کشتن و مجروح کردن و شکنجه و تجاوز جنسی هم منجر ترسانیدن مردم وعقب نشینی از حضور مردم در صحنه ی اعتراضی و فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای گفتن نشده است . پس بفکر پیشنهاد وحدت برای حفظ بقای رژیم ضد مردمی و تروریستی متزلزل شده افتاده اند که پاسدار قلم بر دست یادداشت روز نویس در پایان رهنمود داده است بايد تلخي ها را به سر آورد و همدلي و وحدت ملي را تقويت كردبايد كه بر زخم پديد آمده مرهم نهاد. و ادامه داده حتما که بايد با تخلف كنندگان هركس كه باشد برخورد شود اما در مجراي قانون.

در خاتمه اینکه این قلم بر دست موج سوارانه و فرصت طلبانه ما نور داده و افزوده که خمیه شب بازی 22 خرداد انتخابات نامیده شده یک جشن 40 ميليوني يك ملت بود. اين جشن را بايد با خدمتگزاري و تقويت روح جمعي و ملي پاس داشت. و برای خنده وهم نمک بر روی زخم پاشیدن و صورت مسئله پاک کردن و آدرس غلط دادن گفته در اين ميان نبايد غافل بود كه دشمن «اعتماد ملت» و «اعتبار حاكميت» را نشانه رفته است پس نخبگان و دانايان و همه آنها كه نزد مردم مرجعيتي دارند، بايد به ميدان بيايند . چونکه نوبت تجديد ولايت و برائت، همين حالاست. یعنی اینکه با خاک پاشیدن بر توی چشمان مردم و دهان کجی کردن به فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای به این لوطی جماران نامشروع که پشتیبان پاسداران کودتا گر و مقصر اصلی فجایع و جنایات اخیر است اینان باید لبیک گویند و با لوطی جماران بیعت کنند . زیرا که در این هنگام روشنگري، نباید به فتنه گر سواري داد و دوشيده شد. تازه این بخشی از تعیین تکلیف عامه بوده است. . زیرا که وظیفه و مأموریت ترسیم شده ی خواص این است که اینان هم حق ندارند كنار بنشينند و نظاره گر باشند که خيال خودشان به تكليف خودش عمل كرده اند. برای اینکه تكليف شان روشنگري و بصيرت دادن به نفع لوطی جماران و کودتاگران است. به خصوص اینکه مدعی شده مدار و مقر حق روشن است چون ولی فقیه یا لوطی جماران نماینده ی خداوند بر روی زمین است که خود عقل و شرع و قانون اين قرارگاه را تبيين كرده است . به ویژه اینکه نوچه اش پاسدار احمدی نژاد هم نماینده ی امام زمان است. پس نتیجه اینکه جز به اين قاعده عمل كردن، دعوي نزد طواغيت بردن و از جور، طمع عدالت جستن است. در پایان اینکه با کمال پرروئی وو ارونه گوئی و ابزاری کردن دین در راستای اهداف مشخص مدعی شده است که مؤمن منصف، پايش نمي لنگد. مشروط بر اینکه اضافه کرده با گرگ رقصيدن، شيوه راعيان نيست چون گرگ و چوپان، كي با هم مي سازند؟ اابته از رژیم گرگان هار و گرگ زاده پرور که هر گز هم از دریدن ولت وپاره کردن هم توبه هم نمی کند نمی توان غیراز این هجو وهذیان ووارونه گوئی کردن انتظار دیگری داشت.

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/880607/2.htm#other204 شنبه 7 شهریور ماه سال 1388