روزنامه کیهان سه شنبه 20 مرداد ماه سال 1388

نقد و بررسی " دكترين فتنه (يادداشت روز)"

مرکز فتنه پردازی بیت رهبری را فراموش کردن و سران رقیب مغلوب را عامل اصلی فتنه و کانال جاسوسی با بیگانه و انقلاب مخلین متهم کردن خودزنی و صورت مسئله پاک کردن است"

این روز ها عجیب سر پاسداران و سربازجویان قلم بر دست شلوغ شده است . زیرا که می بایست با یک دست چند هندوانه بردارند یا در اصل شلاق و کابل و تفنگ و قلم و امثالهم در دست داشته باشند تا که بتوانند به سبک سیاست توبره و آخور خوری محصولات تولیدی شان را در ورق پاره ی کیهان یا خبر گزاری پاسداری – اطلاعاتی – امنیتی در خدمت پاسداران کودتا گر بازتاب دهند. یا اینکه در شبکه ی تبلیغاتی تصویری پشم و شیشه ی تلویزیونی با شوی مضحک تواب و طوطی سازی و اعتراف گیری به معرض دید و نمایش دیگران بگذارند . بنابراین اگر مشاهده می شود که اصطلاحات بدیع و نوع آوری که در دستگاه تولیداتی و نوآوری بخش تبلیغتی ستاد کودتاگران پاسدار بطور همزمان در چند ستون و ورق پاره و امثالهم رؤیت می شود. ناشی از همین پر کاری و سر شلوغ بودن سربازجویان دست اندر کار تواب سازی و اعتراف گیری و سرویس جاسوس بیگانه شناسی و خلاصه اتهام زنی برای تنظیم کردن اتهامات کیفر خواست بازداشتی ها و سران فتنه باز داشت شدگان می باشد .

نتیجه آنکه اگر عنوان یادداشت روز فتنه است که از زمان برگزاری نمایش خیمه شب بازی انتصاباتی 22 خرداد و پس از آن مطرح شده است و در دوران سرکوب و ضرب و شتم ها و کشتن و مجروح کردن و بازداشت های جمعی و شکنجه تا سرحد مرگ و اعتراف گیری و نمایش کمدی بی داد گاه های فرمایشی نمایشی محاکمه ی اعتراف کنندگان طوطی شده به سبک استالینی هرروز کاربرد فتنه به خصوص علیه ی سران رقیب دوم خرداد ی ها کار برد بیشتری یافته است که اکنون به جز ستون یادداشت روز در ستون گفت و شنود و خبر ویژه و پیام ها و گزارش سیاسی ویژه ی ورق پاره ی کیهان دیده می شود معنی و مفهومش مر بوط به تنظیم و برنامه ریزی متشکل می باشد که چون کودتاگران در بحران عمیق و بن بست بدون عبور و لا علاج فرورفته و گیر کرده اند . اینگونه تلاش مذبوحانه می کنند تا با افزایش ارعاب و سرکوب و تهدید کردن و اتهام زدن و پرونده سازی نمودن بتوانند شمشیر داموکلس را پس سر خاتمی و موسوی و کروبی قرار دهند تا که بتوانند اوضاع انفجاری جامعه راکنترل نمایند تا که اوضاع از کنترل خارج نشود و آنچه که وحشت ازش دارند اتفاق نیفتد.

اما توطئه گران غافل از این واقعیت می باشند که دو پارامتر بسیار مهم تغییر کرده که همه چیز را بر هم زده و اضاع را دگر دگون ساخته است . یکی ریختن توهم به خصوص در میان نسل جوان است که بر ترس ناشی از ضریب ا ختناق و ارعاب و سرکوب وحشتناک و مستمر فائق آمده است و مهمتر اینکه ارتقای شعور سیاسی و مبارزاتی هم کسب کرده است . پارامتر دیگر اینکه در جنگ و جدال قدرت ثروت و حذف کنندگی رقبا در ثر افشاگری های طرفین همه مهره های مهم دو باند غالب و مغلوب سوخته اند و مطا لبات مردم ناراضی ووارد صحنه شده عبور از چارچوب تعیین شده از اهداف و برنامه های این مهره های می باشد و خطراصلی همین جا است که عجیب موجب ترس ووحشت کودتاگران پاسدار و لوطی جماران نا مشروع و رفسنجانی شده است. چونکهکودتاگران وحشت زده اکنون نگران تکرار تجربه ی زمان شاه در مداری بس با لاتر هستند . برای اینکه مردم ایران تجربه و عملکرد دو سیستم شاهی و شیخی دومی خیلی بدتر از قبلی را دارند که نه به دنبال این الگو های آزمون ومردود شده و انتخاب میان بد و بدتر نمی باشند ، بلکه ما ورای این دو الگوی امتحان پس داده ، بدنبال گزینه والگوی خوب و خوب تر هستند. که امثال اینگونه قلم بر دست ها و مانور با ترفند دکترین فتنه برای آدرس غلط دادن و منحرف کردن اذهان عمومی آنهم به سبک آی دزد کردن نمی توان موجب انحراف اذهان عمومی شد زیرا که مرکز فتنه بیت جماران و ولایت فقیه می باشد که 30 سال است هم فتنه اندوزی می کند وهم فتنه را با ارتجاع و تروریسم و جنگ افروزی به برون مرز صادر کرده است. حال پاسدار قلم بر دست عرض خود برده و موجب زحمت دیگران شده است که بقول خودش در ابتدای یادداشت روز با پاک کردن صورت مسئله یا خط زدن علت و ریشه نهفته ی 30 ساله در بیت رهبری و سایر سران رأس رژیم تروریستی کودتائی پاسداری نا مشروع این چنین پیش مقدمه آسیب شناسی دکترین فتنه را با سئوال کردن تشریح نموده است :

"اتفاقات تلخ پس از انتخابات را چه بايد ناميد؟ انقلاب يا كودتاي مخملين، شبيخون خزنده دشمن، آشوب يا فتنه؟ دشمن در اين ماجرا، عقده خود را گشود، نيش خود را زد و زهر خود را ريخت هر چند كه به جاي كامروايي، سرش به سنگ خورد. آنچه در اين 2 ماه اخير- با عقبه اي چند ساله- رخ داد، جاي «آسيب شناسي» دارد؛ اينكه چگونه دشمن، فاز نهايي پروژه «انقلاب مخملين» را آغاز كرد اما سرانجام، پروژه مذكور تبديل به طرحي سوخته در كسوت «كودتاي نافرجام مخملين» شد؟ بايد بررسي كرد كه دشمن سي سال پس از پيروزي انقلاب و اعتراف به اقتدار بي بديل منطقه اي ايران، چگونه توانست از ميان شماري از رجال و گروه هاي سياسي «يارگيري» كند اما نتوانست از ميان ملت ايران يارگيري مشابهي داشته باشد و از «انقلاب مخملين» كذايي، تنها اسكلتي عور، از مهره هاي «كودتا» ماند كه بيشتر به كاريكاتور مقلوب و مضحك از انقلاب و جنبش اجتماعي شبيه بود."

نا گفته نماند که این آسیب شناسی دکترین فتنه ی پاسدار قلم بر دست فرافکنی اهداف و ماهیت طراحان کودتا گر و لوطی جماران نا مشروع و شرکایش همچون باند مافیائی انگلیسی غارتگر مؤتلفه می باشد که بطور وارونه بیان و تحلیل شده است . برای اینکه اکنون آنقدر تق پوسیدگی و پوشالی بودن ادعاهای مضحک قدرت بر تر جهان و کارنامه ی 30 ساله ی صدور تروریسم و ارتجاع به برون مرز برای تغییر ساختار سیستم جهانی و حاکم شدن فرهنگ و اقتصاد بسیجی در آمده است که اکنون اعتراف شده است یک خانم مسن به نام هاله اسنفندیاری 10 سال پیشدر آمریکا می خواسته است که در ایران انقلاب مخملین کند ولی چون وزارت بد نام اطلاعات در انجام وظیفه ی خود در آن زمان قصور کرد. بنابراین منجر به کودتای پاسداری با تقلبات گسترده در نمایش خیمه شب بازی انتصاباتی 22 خرداد و و قایع و فجایع پس از آن شده است. البته این قصه سرائی و سناریو پردازی ها کردن فقط برای پرونده سازی کردن علیه ی خاتمی و موسوی و کروبی و مقصر قلمداد کردن اینان و خرد کردن همه کاسه و کوزه ها بر سرشان می باشد تا شاید کودتاگران متزلزل موقعیت آسیب پذیرشان را ترمیم کنند. همینطور پاسدار قلم بر دست پس از اعلام گول خوردن با متهم و محکوم کردن خاتمی و موسوی و کروبی به سراغ رفسنجانی رفته است و با فاکت آوردن از نهج البلاغه ا ین چنین وی را جاه طلب و زر اندوز و با داشتن طبع اشرافیت متهم کرده و درازش نموده است :

"يعني ابتدا آلودگي به زراندوزي و اشرافيگري و مسابقه تجمل و امتيازخواهي و تمايزطلبي، طيف هايي از صاحب منصبان و حلقه هاي سياسي را ضعيف كرد و پس از اين ضعف روحي بود كه ويروس «شبيخون و تهاجم فرهنگي» همان طيف ها را از پاي درآورد تا هرگاه كه سخني گفتند يا تصميم سازي كردند، بوي وادادگي و ولنگاري و كم غيرتي، مشام ناظران را آزار دهد. و شگفتا از نگاه نافذ مقتداي انقلاب كه در اين 20 سال، هشدار درباره «اشرافيگري و امتيازطلبي» را به موازات هشدار درباره «شبيخون فرهنگي» تكرار كرد. سيماي آبله گون و زشتي كه فتنه، پس از انتخابات از خود نشان داد در يك دگرگوني- انقلاب به عقب- 20 ساله پديد آمده بود. بازيگران صاحب نام فتنه- آنها كه با قرآن هاي سرنيزه دشمن همنوا شدند بلكه خود پيشاپيش براي دشمن، قرآن سر نيزه كردند تا نداي قرآن ناطق مهجور و مغفول بماند- به دلايل گونه گون از سال ها قبل رو به پوكي و فرسودگي دروني گذاشته بودند مانند درخت ستبري كه حتي چند نفر هم نتوانند در گرداگرد آن دست در دست هم حلقه كنند و تنومندي و ارتفاع آن ناظران را انگشت به دهان كند اما چون ريشه اش پوسيده و تنه اش پوك شده، به طوفان و تكاني بلكه گاه بي هيچ تكاني سقوط كند. پريروزها يكي از همين درخت ها را ديدم كه افتاده بود. شايد سه نفر به زحمت مي توانستند گرد آن دست به دست هم بدهند. اما درون آن به غايت تهي بود و فقط پوسته و ديواره اي 8-7 سانتي از آن باقي مانده بود. رجلي كه به دست خويش و با هوا و هوس و عقده گشايي، ريشه دينداري و تولا و تبرا را بخشكاند، معلوم است كه صرفا تبديل به كنده اي براي لانه كردن انواع طفيلي ها مي شود."

در خاتمه اینکه همانگونه که اشاره شد دیگر نه جای هیچ توهم ونه عوامفریبی و نه تبلیغ و مانور دروغ دادن وجود دارد . به خصوص اینکه تأکید شد دیگر مهر ه ای سالم در رژیم از رأس تا ذیل آلوده به انواع و اقسام فساد باقی نمانده و یافت نمی شود که سالم باشد و در تقسیم بندی ها با ندها سخت در گیر جنگ قدرت و ثروت نباشد . پس تلاش مذبوحانه ای که قلم بر دست باترفندلورفته دست به افشا گری بخشی از واقعیات علیه ی رقیب مغلوب زده است فقط پوشش و استتار و چتر امنیتی و حفاظتی برای بخش دیگر غالب شده است که اتفاقاً ضریب آلودگی و فساد و جنایات و خیاناتش خیلی بیش از بخش مغلوب وحذف متهم شده می باشد. از سوی دیگر سرنوشت مشترک جناح غالب با مغلوب یکیست با این تفاوت که اکنون یک بخش متحجر و غارتگر و دین فروش با ابزار قدرت و سرکوب و شکنجه و اختناق و زندان و اعدام و اتهام زدن و اعتراف گیری وبا ابزاری کردن بیشتر دین بر مسند قدرت نشسته و عزم جزم کرده است تا رقیب مغلوب را با بدترین شیوه ی چوب زدن و پیاز خوراندن بی اعتبار و آبرویش کند از صحنه ی قدرت و سیاست و دسترسی به غارتگری های نجومی حذف و جاروبش نماید . اگر نه طبق دادگاهی که پاسدار گماشته احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی ریاست جمهوری تشکیل داد نظام را محاکمه کرد زیرا که به وضوح ثابت کرد که هر دو جناح در 30 سال گذشته به تناوب گرچه رقیب ، ولی بر مسند قدرت ودر کنار هم بوده اند و همگی بطور مشترک مسئول عملکرد 30 ساله و شرایط کنونی می باشند. بنابراین بدون هیچگونه توهم راه حل نهائی تلاش همه جانبه و همگانی و پیگیر برای تغییرات دمکراتیک در ایران است.

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/880520/2.htm#other200
سه شنبه 20 مرداد ماه سال 1388