روزنامه ی جمهوری اسلامی یکشنبه 10 آبان ماه سال 1388

نقد و بررسی " مواضع خود را شفاف كنيد "

" فرارسیدن 13 آبان و علنی شدن تضاد ها باافشای زد وبند های تسلیم طلبانه در پشت پرده با ند کودتائی حاکم با آمریکا "

اصطلاحی همچون کنش و واکنش ها ست. یا اینگه گفته می شود چیزی که عوض دارد دیگه گله ندارد. یعنی پس از اینکه 30 سال است که از تاریخ اشغال سفارت آمریکا در تهران می گذرد که چه شعار ها و تهدید ها و خط و نشان کشیدن های آنچنانی علیه ی آمریکا سر داده نشد. تا جائیکه خمینی شیاد تهدید حتی گروگان های آمریکائی درسفارت آمریکا در تهران را جاسوس نا مید وتهدید به محاکمه کردن شان کرد. ولی دیدیم که چگونه پس از گرد و خاک بر پا کردن های ضد آمریکائی بطور نا گهانی با سلا م وصلوات گرو گان های آمریکائی آزاد شدند. چونکه هدف به سقوط کشانیدن دولت موقت مهندس بازرگان و حذف مخالفان از صحنه ی فعالیت سیاسی در فضای نیم بند دمکراتیک بود و تبدیل کردنش به فضای خفقان و سانسور و سر کوب با بر چسب معرکه گیری مبارزه با امپریالیسم به خصوص شیطان بزرگ آمریکا بود . البته بودند جریاناتی که زیر این پرچم ادعای مبارزه با امپریالیسم خمینی شیاد شمشیر ارتجاع هار را بر گلوی مخالفان و دگر اندیشان تیز کردند . به این امید که شاید با حذف آنان از صحنه جائی برای خزیدن بقدرت خودشان آماده گردد. البته که خواب رؤیائی شتری و پنبه دانه ای برای شان بیش نبود.

بهرصورت این سناریوی مرگ بر آمریکا و پرچم آمریکا آتش زدن 30 سال است که دنبال شده و برای طراحان حاکم مزایای بس فراوانی در بر داشته است. چونکه این اقدام کمک شایان و قابل توجهی در دوام رژیم ننگین فاشیستی مذهبی ضد مردمی ایفا کرده است . برای اینکه این شمشیر دولبه در ظاهر علیه ی منتقدان و مخالفان و دگراندیشان و هر صدای معترضی در داخل بوده است. زیرا که در جا متهم به همکاری و همسوئی و جاسوسی برای آمریکا شده اند. از سوی دیگر در پشت پرده از طریق لابی ها با شیطان بزرگ سیاست متضاد دیگری پیگیری شده است . آنگونه که همه ادعای مبارزه با آمریکا و همه اقدامات جنگ افروزانه و اشغال گری نظامی آمریکا در منطقه بطور دربست به نفع رژیم فاشیستی مذهبی و بقایش تمام شده است.

اما اکنون پس از 30 سال سیاست دروغ و عوامفریبی و دین فروشی و بحران آفرینی و جنگ افروزی حاکمان غارتگر آنگونه گند و تق ادعای آدرس غلط دادن ها و صورت مسئله پاک کردن ها در آمده است که نه تر فند و شگرد های گذشته ی تا کتیکی و شعاری همچون دفاع نمودن از فلسطین و روز قدس برای شان تعیین کردن و اختصاص دادن وادعای مبارزه با اسرائیل و آمریکا نمودن همینطور تاریخ 13 آبان اشغال سفارت آمریکا در تهران که روز مبارزه ملی با استکبار جهانی نامیده شده است . ولی شاهدیم که چگونه روز تظاهرات قدس بر ضد خودش تبدیل شد و منتهی به تظاهرات گسترده ضد حکومتی شد که اکنون لحظه ای وحشت و نگرانی تکرار مشابه ی روز قدس در 13 آبان گریبان سران رژیم کودتائی پاسداری را رها نمی کند. آنچنان که حاکمان کودتاگر ازروی ناچاری و برای عبورازاین بحران مجبورشده اند با نواختن شیپوراز در گشادش و با غلاظ وشداد ادعای مبارزه ضد آمریکائی کردن سران رقیب مغلوب به عنوان نیروی داخلی آمریکا و همکار وهمسوئی با دستگاه جاسوسی آمریکا متهم کنند که چرا تلاش می کند به جای مرگ بر آمریکا فریاد زدن رو در روی پاسداران کودتا گر با یستند و از اسرائیل و انگلیس دلجوئی نمایند؟

البته آنچه مهم است و فراموش شدنی نمی باشد . وارد صحنه ی جدی مبارزه شدن مردم نا راضی است که چون از حالت بی تفاوتی و نظاره گری عبور کرده اند . پس این حضور موجب تغییر دادن معادله طراحی شده علیه ی دور زدن مردم شده است . طوریکه اکنون رهبران رقیب مغلوب نه هدایت گر صحنه که خود با فشار و حضور مردم ناراضی در صحنه مجبور به ماندن بر روی صحنه شده اند . البته حضور مردم برروی صحنه پر هزینه بوده است .

مهم تراینکه مردم معترض پس از 30 سال خوب تجربه کرده و آموخته اند که چگونه زیر پوشش هر بهانه یا منفذ و روزنه ای که بدست می آورند چطوری سریع سازمان دهی شده وارد صحنه شوند و شعار ها خود را فریاد زنند؟ البته اکنون نه اینکه مردم معترض در مقابل حاکمان به مصاف بر خاسته اند ، بلکه سمت و سوی جنگ ادامه دار قدرت و انحصاری کردن وبر انباشت ثروت افزودن سبب شده است تا که رقابت سختی هم میان باند های غالب و مغلوب و حتی درون مدعیان اصول گرایان جدی شود. طوریکه اکنون سرمقاله نویس پیرامون با سر بسوی آمریکا رفتن رقیب حاکم روشنگری نموده که تأکید بر نا بودی اسرائیل می کند ولی در قاهره پشت درب های بسته چگونه با مقامات هسته ای اسرائیل پای میز مذاکره می نشیند. همینطور در مورد مذاکره پشت پرده ی هسته ای با آمریکا آنگونهاقدام به عقب نشینی کرده است که اکنون سر مقاله نویس مجبور به اتخاذ موضع گیری روشنگرانه شده و خطاب به حاکم رقیب اخطار کرده که اسیر توهم شعار تغییر اوباما رئیس جمهور آمریکا قرار نگیرد. چونکه اوبا ما فرقی با بوش و سیاست های وی علیه ی رِژیم فاشیستی مذهبی و کودتائی پاسداری ندارد که تشریح آن چنین است:

"شايد عده اي براساس شعارها و تبليغات انتخاباتي باراك اوباما تصور مي كردند كه او به سياستهاي « چماق و هويج » آمريكا در قبال ايران پايان داده و مي تواند گره روابط تهران و واشنگتن را نه با دندان بلكه با عقل و تدبير باز كند ولي عملكرد او در چند ماه گذشته نشان داد كه هيات حاكمه جديد آمريكا عمل به نسخه بازسازي شده سياست چماق و هويج بوش را در قبال ايران در پيش گرفته و حتي در بعضي موارد با فربه كردن چماق و گسترش تهديدهاي نظامي و تحريم هاي اقتصادي خواستار براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران است با اين تفاوت كه اوباما برخلاف بوش كه سياست تغيير حكومت ايران را دنبال مي كرد و موفق به اجراي آن نشد ظاهرا ادامه اين سياست را كنار گذاشته و به جاي آن سياست هضم كردن ايران در سياستهاي بين المللي را پيگيري مي نمايد آنگونه كه استحاله ايران را به صورت چند وجهي و پرشتاب در راس سياستهاي خود قرار داده است. در راستاي چنين سياستي آمريكائيها سعي دارند با ايجاد فشارهاي مضاعف دولت و گروههاي سياسي ايران را به تغيير رفتار در مسائل حساس و كليدي وادار كرده و به اين ترتيب بدون آنكه نيازي به تغيير نظام سياسي ايران باشد اقدام به بي هويت كردن نظام و استحاله آن كنند. آمريكا درعين حال كه تحت هيچ شرايطي حاضر به اعطاي امتياز به ايران نخواهد بود در عين حال نشانه هاي اميدوار كننده و چراغ سبزهايي مبني نرم شدن سياستهاي كاخ سفيد به ايران ارسال مي كند كه بتواند اميدواري هائي را در حل و فصل روابط تهران ـ واشنگتن ايجاد كرده و گروههاي سياسي را به وادي ايجاد رقابت و مسابقه در راه مذاكره براي از سرگيري روابط بكشاند"

سرمقاله نویس در دنباله برای اینکه پته ی ما فیای زد وبندچی پشت پرده ی دولت دهم را زده باشد که چگونه دچار تناقض گوئی ودگر دیسی شده است. آنگونه که حتی ضد ادعاهای مطرح شده ی خودش در برابر آمریکا اقدام کرده است. در صورتیکه نه اینکه هیچگونه امتیازی از آمریکا در یافت نکرده است ، بلکه از موضع چرخش و تسلیم شدگی و عقب نشینی در برابراهداف هسته ای ناچار شده است که اینگونه به آمریکا امتیازبدهد:

"بنابر اين چرخش 180 درجه اي برخي جناحهاي منتسب به دولت براي مذاكره با هياتهاي آمريكايي و باز كردن باب گفتگوهاي هسته اي به اصطلاح موثر و مقتدرانه با آمريكا جاي شگفتي بسيار دارد. اين تعجب وقتي بيشتر و دامنه دارتر مي شود كه در گذشته مذاكره بر سر حق هسته اي مردم ايران با كشورهاي غربي توسط اين جناح غلط ارزيابي شده و به شدت با آن مخالفت مي شد اما امروز نه تنها در حاشيه مذاكرات هسته اي باب مذاكرات دوجانبه با مقامات آمريكايي باز مي شود بلكه تحويل اورانيوم هاي غني شده كشورمان به غرب يك پيروزي قلمداد گرديده و از منتقدان اين كار به شدت انتقاد مي شود. برخي تحليل گران معتقدند اين جريان سياسي كه خود را متولي رسمي خط انقلاب معرفي مي كند و در بيانيه هاي سياسي و اطلاعيه هاي تبليغاتي خود را نوك پيكان مبارزه با آمريكا قلمداد مي نمايد در خفا تلاش دارد زمينه هايي را در « مفاهمه » با آمريكا بازگشايي كند كه سرانجامي جز « معامله » براي آن متصور نيست ". از سويي برخي ديگر از جناحهاي سياسي در آستانه روز ملي مبارزه با استكبار جهاني به سركردگي آمريكا كه امام خميني آنرا انقلاب دوم ناميدند مواضعي از خود بروز مي دهند كه هرگز بامواضع صريح آشكار و توفنده امام در قبال آمريكاي جنايتكار و شيطان بزرگ سازگاري ندارد كه هيچ بلكه در تباين غيرقابل انكار با آن است . قطعا امروز بزرگترين شرمندگي براي كساني كه خود را فرزندان معنوي امام مي دانند اين است كه حاضر نيستند مواضع خود را در قبال سياستهاي سلطه جويانه آمريكا بيان كنند و آنچنان گرفتار دلمشغولي هاي داخلي شده اند كه شيطان بزرگ را به فراموشي سپرده اند"

بهر حال سرمقاله نویس خطاب به مدعیانی که هویت و وجاهت قانونی خود شان را از خمینی شیاد کسب کرده گفته است که هر گزپذيرفتني نيست که این افراد و جريان ها امروز در قبال بزرگترين و با اهميت ترين رويداد تاريخي یعنی موضوع دخالت هاي شيطان بزرگ و جنايتکارانه آمريكاي جهانخوار قرار گرفته که باید پاسخگو باشند که برای چه اینان دچار چنين گنگي بزرگ و سكوت سنگيني شده اند؟ در ادامه سر مقاله نویس افزوده است که چرا اكنون بيش از هر زمان ديگري احساس مي شود تا که نيروهاي به حساب خط انقلاب ( بخوان صدور تروریسم و ارتجاع به منطقه و دخالت گری تروریستی در برون مرز ) باید در مسائل اصلي و كليدي همچون اتخاذ مواضع ضد آمریکائی خمینی شیاد و دفاع از نظام فاشیستی مذهبی و کودتائی پاسداری پافشاري كرده و خط خود شان را از جريانات سرسپرده و تسلیم طلب در مقابل آمریکا جدا كنند.

آری سر مقاله نویس در پایان با زهم بیشتر بر موضع ضد آمریکائی جریانات ونيروهاي سياسي همسوی مدعی پیرو خمینی شیاد تأکید کرده و برای شان تعیین تکلیف نموده است که می بایست موضع خود را نسبت به آمريكا مشخص كرده و حساب خود را با این دشمن اصلي روشن كنند و متقابلاً روی سخن به رقبای در حال زد و بند در پشت پرده با آمریکا گفته عده اي تصور می كنند که با مبهم گذاشتن موضوع و عدم اعلام نظر خود نسبت به آمريكا مي توانند از بازي يارگيري سياسي در داخل و خارج بهره مند شوند . اینان با ید بدانند که بزرگترين خسارت را متحمل شده اند. زيرا که آمريكا به دنبال طعمه گيري سياسي از گروه هاست و در اين بازي احتمال پيروزي براي هيچيك از جناح هاي سياسي در تعامل با آمريكا وجود ندارد.

در خاتمه اینکه سر مقاله نویس مردم را مخاطب خود قرار داده است و با صراحت به همه گروه هاي معتقد و وفادار به رژیم پاسداری کودتائی و فاشیستی مذهبی و پیرو خمینی شیاد گوشزد کرده است که باید مواضع خود شان را شفاف كنند و پاي بندي خود را نسبت به رويكرد استكبارستيزي برجسته کنند. چون كه این ترفند 30 سال است که شاخص اصلي منحرف کردن اذهان عمومی و حذف همه مخالفان و منتقدان و دگر اندیشان بوده است . همچنین عامل تضمین بقای رژیم ضد بشری عوامفریب و دین فروش بوده است . لذا اینان موظف هستند تا که اعلام نمايند و اجازه ندهند اين خط تحت الشعاع مسيرهاي انحرافي و سياست هاي حيله گرانه استكبار جهاني آمریکا قرار گيرد. بهر حال قابل پیش بینی است همانگونه که گفته شد دیگر توهمی وجود ندارد که دیگر اینگونه پند و اندرز و توصیه ها با پسوندهای ضد آمریکائی به پیروان خمینی شیاد دادن محال است توی کت مردم معترض برود و در دام شعار تاکتیکی ضد آمریکائی 30 سال آزمون شده بی افتند که عاقبتش تحمیل شرایط کنونی شده است و در روز 13 آبان دست به همان حرکت اعتراضی نزنند و پژواک مرگ بر دیکتا تور و خامنه ای را در سراسر ایران طنین انداز نکنند تاکه تداعی کننده و تکرار مشابه ی همان روز تظاهرات قدس باشد.

هوشنگ – بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1388/13880810/index.html

یکشنبه 10 آبان ماه سال 1388