ورق پاره ی کیهان یکشنبه 24 آبان ماه سال 1388

نقدو بررسی (يادداشت روز) ورق پاره ی کیهان " ايران تا ابد صبر نمي كند"

" چگونه آمریکای معجزه گر جایگزین داعی جان نا پلئون شده است؟"

عجب سیکل تکراری و آزار دهنده با تاریخچه 30 ساله ای شده است این سناریو سر کار گذاشتن مردم ایران زیر چتر مبارزه با آمریکا.چونکه آنگونه شده است که درست جای داستان معروف داعی جان ناپلئون را گرفته است. زیرا که همه چیز بدون استثناء به این بازی سر گرم و منحرف کننده مبارزه با آمریکا ومذاکرات هسته ای با اتهامات و ابستگی و همبستگی وهمسوئی و همکاری با آمریکابه هر منتقد حتی خودی و دگر اندیش و مخالف و رقیب ختم شده است. طوریکه 13 آبان سالروز اشغال سفارت آمریکا گل بود. اکنون به بوستا نروز ملی مبارزه با استکبار جهانی هم آرایش داده شده است . در صورتیکه واکنش های اعتراضی مردم که روز 13 آبان را هم تبدیل به اعتراض ضد حکومتی کردند حاصل بیش از 30 سال شیادی و غارتگری و عوامفریبی و بحران سازی و جنگ افروزی و دین فروش و هزاران معضل اجتماعی و اقتصادی دیگر حاکمان ضد انسانی و قدرت پرست و انحصار گر حاکم می باشد که پس از طراحی کودتای تقلباتی 22 خرداد که هدف حذف نهائی رقیب دوم خردادی ها و یکپایه کردن رژیم کودتائی در راستای نفی جمهوریت و تثیت حاکمیت یا خلافت اسلامیبوده است تا که خلافت بدون پاسخگو به هیچ انسان جاندار ایرانی تثبیت گردد.ولی کوتاگران با واکنش اعتراضی گسترده ی مرد ناراضی و خشمگین ایرانیو با فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای مواجه شدند. چونکه کودتا گران پاسخ کوبنده و منطقی و اصولی باضربه ی وارده به عمود خیمه ی نظام لوطی جماران حامی اش عنان از کف داده اند.

برای اینکه با شرایط خطیری رو برو شده اند که درست پس از روز بعد از کودتای تقلباتی 22 خرداد شروع شده است و بیش از 5 ماه است که این اعتراضات کوبنده ی ضد حکومتی همچنان ادامه دارد . ولی مسئولان کودتاگر و لوطی جماران و قلم بر دست شان به جای اینکه پاسخگوی ریشه ای به وقایع موجود و واکنش اعتراضی مردم ایران و مطالبات شان باشند . اما کودتاگران حاکم با پاک کردن صورت مسئله و آدرس غلط دادن و سناریو سازی و عوض کردن جای علت و معلول و بکار گیری چاشنی اهرم چماق سرکوب و تهدید و اتهام و ضرب و شتم و زندان و شکنجه و تجاوز و اعتراف گیری و صدور احکام اعدام و زدن اتهامات جاسوس آمریکا و طرح کودتای مخملین وجنگ نرم افزاری با سران رقیب دوم خردادی ها و حامیانش و دگر اندیشان و مخالفان و منتقدان بر خورد کرده اند. یعنی آمریکا تبدیل به معجون معجزه گری شده است که در ظاهر دشمن غدار و عامل اصلی هر توطئه و اعتراض و انتقاد اجتماعی و کار گری و فرهنگی و دانشجوئی و سیاسی و حقوق بشری در ایران است . هم اینکه در پشت پرده پیرامون مذاکرات هسته ای با آمریکا معجزه گری وارونه ی خلاف ظاهردنبال می شود.

آری این لولو خور خور و مترسک سر خرمن آمریکا همه جا سایه اش حضور دارد ودر همه زمینه ها دخالت گری می کند . آنهم در یک رژیم دیکتاتوری و کودتائی و منقبض فاشیستی مذبی با ادعای بشدت ضد آمریکائی عجیب است که این لولوی سر خرمن آمریکا چنین حضور پررنگ دارد . قبول ندارید اکنون به ادعای تحلیلی قلم بر دست یادداشت روز نویس توجه کنید که اینگونه در این رابطه در یاددداشت روز خود نظر و تحلیل ارائه داده است :

"امريكايي ها از داخل ايران پيام هايي دريافت كردند با اين مضمون كه بهتر است واشينگتن براي آغاز مذاكرات با دولت احمدي نژاد اندكي دست نگهدارد، چرا كه همه چيز در حال تغيير است و به زودي كساني پاي ميز مذاكره خواهند آمدكه غرب -آنطور كه بوش در روزهاي پاياني حضور خود در كاخ سفيد گفت- خاطراتي خوش از مذاكره با آنها در ذهن دارد. غربي ها اين پالس ها را جدي گرفتند و لذا فرايند مذاكراتي با ايران تقريبا بي هيچ توضيحي از ژوئن 2008 به اين سو متوقف شد. دليل آن هم اين بود كه امريكا هيچ درك درستي از فضاي داخلي ايران و برآوردي واقع بينانه از اينكه پيروز مبارزه انتخاباتي چه كسي خواهد بود، نداشت. برخي منابع غربي اصرار دارند كه سازمان سيا از مدت ها پيش مي دانست كسي توان غلبه بر احمدي نژاد را نخواهد داشت. پس از انتخابات اگرچه نتيجه آن چيزي نبود كه غربي ها مي خواستند و برايش زحمت كشيده بودند، اما مجموعه تحركات غرب نشان مي دهد آنها چيزهايي درباره ايران فهميده اند -يا به تعبير درست تر خيال مي كنند فهميده اند- كه تا به حال نمي دانستند يا مي دانستند و آن را جدي نگرفته بودند. مهم ترين نكته كه اكنون غربي ها فراوان از آن سخن مي گويند اين است كه امريكا و دوستانش به تازگي دريافته اند سرمايه گذاري روي محيط داخلي ايران بسيار پر بازده است و آنها مي توانند اميدوار باشند نظام جمهوري اسلامي كه در مواجهه با نيروهايي از بيرون، همواره سرسخت تر و مستحكم تر شده، در اثر كشمكش نيروهاي دروني تضعيف شود و شرايطي بوجود بياورد كه بتوان به اثربخشي و كارآمدي فشارهاي بيروني هم اميدوار بود. به تعبير دقيق تر، غربي ها به اين نتيجه رسيده اند كه فشارهاي بيروني تنها زماني فايده بخش است كه ابزارهايي در درون ايران آن را تقويت كند و آنها اكنون احساس مي كنند اين ابزارهارا در اختيار دارند. "

یادداشت روز نویس طلبکار و مهاجم بدون آنکه کوچکترین اشاره ی به علنی شدن نقش رحیم مشائی و دیدار پنهانی وی با هوشنگ امیر احمدی دلال و جاسوس چند جانبه کند که چگونه در هتلی در شمال ایران با حمایت کامل پاسدار گماشته احمدی نژادانجام شد . همچنین بدون آنکه سخنی از عقب نشینی و تسلیم شدن هیئت مذاکره کننده ی هسته ای با زد وبندهای در پشت در های بسته در برابر آمریکا ازسوی پاسدار گماشته احمدی نژاد بگوید. اما بطور دربسته متمر کزبر روی حساسیت غربی هانسبت به تضاد های درونی و دامن زدن به آن از سوی آمریکا شده است پیرامون این سیاست با عنوان اختلافات ناشی پس از کودتای تقلباتی 22 خرداد وبرداشت اشتباهاتی غرب در نشست مذاکراتی وین اینگونه گفته است :

" با وجود اينكه پيشرفت سريع برنامه هسته اي ايران مدت هاست غربي ها را با اين تنگنا مواجه كرده كه «وقت ندارند» اما به نظر مي رسد طمع در محيط داخلي ايران آنها را به اين نتيجه رسانده كه آنقدر وقت دارند كه براي تشديد بحران داخلي ايران تلاش كنند و اميدوار باشند كه اختلاف ها در تهران باعث تغيير رفتار ايران در بيرون از مرزها شود. تغيير مسير استراتژيك همين جا رخ داده است.دقت در مجموعه اطلاعات موجود نشان مي دهد طرف غربي فعلا به اين نتيجه رسيده كه گزينه «تشديد اختلافات داخلي در ايران» ارزش امتحان كردن را دارد و پيچيدگي بوجود آمده در مسير مذاكرات وين هم از همين منظر قابل ارزيابي است. امريكايي ها با مشاهده درگيري هاي داخلي بوجود آمده درايران پس از انتخابات احساس كردند كه پر فايده ترين كار براي آنها دميدن در اين آتش است و به همين دليل هم بود كه استراتژي «گذاشتن گزينه هاي سخت در مقابل ايران» را در پيش گرفتند. از ديد غرب، در شرايطي كه ايران دچار به هم ريختگي داخلي است، مواجه كردن آن با پيشنهادي حاوي «گزينه هاي دشوار»، تنها مي تواند به دو وضعيت منجر شود: وضعيت اول اين است كه ايران يكي از گزينه ها را بپذيرد كه دراين صورت همان اتفاقي رخ داده كه غربي ها مي خواهند و وضعيت دوم هم اين است كه ايران تصميم بگيرد مقاومت كندو هيچ كدام از گزينه هاي پيشنهادي را نپذيرد كه دراين صورت از داخل دچار بحران خواهد شد چرا كه اجماع داخلي كافي براي مقاومت ندارد. پيشنهاد وين كاملا با اين صورتبندي منطبق است. غربي ها در اين پيشنهاد سعي كردند ايران را ميان دو گزينه دشوار تعليق يا از دست دادن ذخيره مواد غني شده خود مخير كنند. تحليل تقريبا بدون پرده پوشي غربي ها اين بود كه يا ايران يكي از اين دو گزينه را خواهد پذيرفت كه در اين صورت غربي ها مي توانند ادعا كنند به آنچه مي خواستند رسيده اند و يا تصميم مي گيرد پيشنهاد را رد كند كه آن وقت از حيث داخلي دچار مشكل خواهد شد. متاسفانه برخي اظهارنظرهاي ضد و نقيض از جانب كساني كه عملا مسئوليتي در مديريت پرونده هاي مرتبط با امنيت ملي ندارند و در كنار آن ساده انديشي و عين حقيقت فرض كردن تحليل هاي خارجي توسط برخي رسانه هاي داخلي كه خود را «كارشناس همه چيز» مي دانند، باعث شده غربي ها دچار اين سوء تفام شوند كه تحليل آنها درست بوده و پيشنهاد وين محيط داخلي ايران را به هم ريخته است. سخنان هفته گذشته اوباما هم كه همه چيز را به مسائل داخلي ايران حواله داد تاييد مي كند كه چنين اشتباه محاسبه اي در غرب واقعا رخ داده است. طرف هاي غربي بويژه صهيونيست ها بلافاصله از اين فضا نتيجه گرفته اند كه راه درست همين است و بايد به جاي پذيرش واقعيات مربوط به برنامه هسته اي و قدرت منطقه اي ايران، روي افزايش اين به اصطلاح به هم ريختگي تلاش كنند"

اماسرمقاله نویس برای اینکه افشا شدن اختلافات و تضاد های درونی حتی درون باندهای مافیائی حاکم را به پوشاند تا مسله ی تزلزل و ضربه و آسیب پذیربودن شرایط کودتا گران حاکم را استمالی کرده باشد . بقول خودش به توضیح حقایق ساده پرداخته که غرب را دچار بر داشت اشتباه کرده است. زیرا که خطاب بهمخاطبان غربی گفته بدانید بر خلاف خوش باوری شما نقش تصمیم گیر پیرامون هسته ای نه پاسدار گماشته احمدی نژاد ونه هیئت ذاکره کننده ی دولت و امثال رحیم مشائی که لوطی جماران است . همچنین برای اینکه پاسخ به تصور غلط زد وبند پشت پرده مذاکرات هسته ای از سوی مدعیان اصلاح طلبان را هم داده باشد که شماهم اشتباهفکر می کنید که در پشت پرده زد وبند هستهای با آمریکا شده است. به بازگوئی سناریوی مذاکرات افشا شده ی پشت پرده ی هسته ای اشاره کرده که چگونه با شوت کردن توپ وارد زمین حریف با اخطار دادن به غرب که بالاخره صبر به پایان خواهد رسید چونکه تا ابد نمی توان به انتظار دسترسی به تأمین سوخت هسته ای راکتورتهران یا در حقیقت تلاش برای سلاح هسته ای نشست را این چنین تشیرح کرده و اخطار نهائی داده است:

"توضيح برخي حقايق ساده شايد به رفع اين حجم انبوه از سوء تفاهم بر هم انباشته كمك كند. قبل از هر چيز، ظاهرا همه چيز به اين نكته بر مي گردد كه غربي ها به دليل عدم اشراف اطلاعاتي به سيستم تصميم سازي ايران نتوانسته اند فضاي رسانه اي را از فضاي واقعي در محيط سياسي ايران تفكيك كنند. اين درست است كه در ايران خيلي ها خيلي حرف ها درباره پيشنهاد وين زده اند -و مگر در امريكا نمي زنند!؟- اما توقع اين است كه غربي ها در اين حد باهوش باشند كه بفهمند همه كساني كه درباره اين موضوع صحبت مي كنند «تصميم گيرنده» نيستند و حداكثر اين است كه نظر كارشناسي خود را بيان مي كنند. غربي ها خود بهتر از هر كسي مي دانند كه تصميم گيرنده نهايي درباره موضوعاتي از اين قبيل كيست و كجاست و روزي كه آن تصميم واپسين گرفته شود، از اجماع و حمايت كافي در داخل ايران برخوردار خواهد بود. اتفاقا جالب است كه در اين مورد خاص اصلاح طلبان هم كه تصور مي كردند دولت در حال معامله است وفرصتي براي حمله به آن دست داده، مواضعي اصولگرايانه گرفتند و خواستار حراست از دستاوردهاي هسته اي كشور شدند! نتيجه اين غافلگيري تاريخي هم اين است كه اصلاح طلبان مجبور خواهند بود پاي حرف خود بمانند و از تصميم نهايي نظام كه يقينا حافظ دستاوردهاي كشور خواهد بود دفاع كنند و اين يعني غربي ها با ناشي گري خود اتفاقا به شكل گيري اجماع داخلي بر سر تصميم نهايي ايران كمك كرده اند! اكنون البته زماني است كه غربي ها بايد همان جمله اي را كه همواره خطاب به ايران مي گويند، يك بار هم از زبان ايران در گوش هاي خود زمزمه كنند: «صبر ايران اندازه دارد». ممكن است طرف هاي غربي تا ابد نتوانند تصميم بگيرند. طبعا تامين سوخت راكتور تهران نمي تواند تا آن موقع معطل بماند. گزينه غني سازي با درصدهاي بالاتر در خاك ايران، جزو آن انتخاب هايي است كه وقتي روي ميز گذاشته شد ديگر قابل بازگشت نخواهد بود.

در خاتمه اینکه قلم بر دست یادداشت روز نویس ضمن باز کردن دامنه ی اختلافات و تضاد های درونی که محور دو موضوع مهم می باشدکه یکی محور رقابت نمایش خیمه شب بازی انتصابات کودتائی تقلباتی 22 خرداد است و دیگری که مهمتراست مر بوط به گستردگی اختلاف نظر ها بر روی مسئله ی بحران هسته ای است که در اصل نزاع و اختلاف محور افشا شدن مذاکرات هسته ای درون باندما فیائی حاکم است که قلم بردستیادداشت روز نویس خطاب به غرب یا گروه 5+1 گفته که عجیب است غرب با وجود اینکه تجربه ی چندین ساله ی سیاست فرصت سوزی یا وقت کشی را درد که تا کنون ادامه داشته است چرا هنوز نمی داند طرف های مذاکره کنندگان یا منتقل کنند گان پیام های انحرافی مکمل همان سیاست وقت کشی است که از کا نال های گوناگون پیگیری شده که پس از انتقال و در یافت موافقت توقف هسته ای یا امثالهم بلافا صله همچون ضرب المثل ایرانی که گفته میشود طرف با یک مویز گرمی اش می شود اینان نیز دچار خوش باوری و ذوق زدگی می شوند وغافل می باشند که دچار برداشت اشتباه می شوند و فکرمی کنند که گویا هیئت مذاکره ی کننده ی هسته ای یا پاسدار گماشته احمدی نژاد یا مشاوران نزدیک وی تصمیم گیرهسته ای و کاره ای می باشند و هنوز تجربه ی با یک غوره سردی شان را فر اموش کرده اند که تصمیم گیر نهائی لوطی جماران ولی فقیه است که مترسک کودتا گران می باشد. یعنی اینکه غرب به خصوص آمریکا می بایست متوجه این واقعیت شده باشد که نه لابی های فعال دو طرف ایرانی و آمریکائی ونه هیئت مذاکره ی دولت نامشروع کودتائی دهم کاره ای می باشند چونکه مأموریت و نقش وهدف اینان کشدار کردن زمان مذاکره در راستای دسترسی به سلاح هسته ای می باشد.

هوشنگ - بهداد

http://www.kayhannews.ir/880824/2.htm#other200

ورق پاره ی کیهان یکشنبه 24 آبان ماه سال 1388