روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی سه شنبه 3 آذرماه سال 1388

نقد و بررسی سر مقاله حکومتی جمهوری "كالبدشكافي تداوم نظامي گري آمريكا"

"چرا چنین کالبد شکافی پیرامون پاسداران و نقش سیاست صدور تروریسم وارتجاع به برون مرز داده نشده است؟"

پس از نا پرهیزی کردن روز گذشته ی سر مقاله نویس که اشاره به شیطان بازی های دو جناع غالب و مغلوب کردکه در حال جنگ قدرت می باشند و توضیح داد که هر دو مدعی شبیه هم دیگر می باشند که هدف شان قبضه ی قدرت می باشد و تأکید بر این واقعیت نمود که اختلاف شان این است که هر زمان که هرجناح یا مدعی از قدرت بدور می ماند تلاش می کند با انتقادو مچ گیری کردن از رقیب و منحرف نمودن اذهان عمومی وعده هائی برای جلب توجه و کسب آرا بدهد. ولی بهمحض اینکه بر مسند قدرت می رسد نه فراموش می کند که چه گفته و قول دادهاست، بلکه متضاد آن را انجام می دهد و دچار تناقض گوئی می شود؟ اما اکنون شیطان های داخلی و بازی شیطنت در آوردن شان را رها کرده و همچون گذشته به سراغ شیطان بزرگ رفته است تا که با جراحی و کالبد شکافی کردنش از کشف نظامی گری این شیطان یا آمریکا درمورد افغانستان بگوید که چگونه دیدگاه نظامیان و سیاسیون آمریکائیان نسبت به افغانستان در حال تغییر می باشد.

البته بدون آنکه کلامی از اعتراف رفسنجانی مکار و بساز و بفروش در خطبه ی نماز جمعه ی تهران بگوید که چگونه ویخطاب به بوش رئیس جمهور وقت آمریگا گفتهبود که بوش می داند اگر چنانچه در اشغال افغانستان ماهمکاری نکرده بودیم هنوز در افغانستان طالبان بر سر قدرت بودند . اما اکنون سرمقاله نویس مروری بر سیاست تغییر نظامی گری آمریکا در افغانستان کرده است. خلاصه اینکه سرمقاله نویس بدون آنکه توضیح دهد که علت ریشه ای و اصلی دخالت گری در امور داخلی سایر کشور ها از جمله کشور های همجوار همچون عراق و افغانستان چیست؟ یا اینکه بگوید که اگر چنانچه اشغال گری و دخالت گری همانگونه که آمریکا و انگلیس در افغانستان و عراق مرتکب شدند زشت و مذموم وناپسند است .

سئوال است که چرا اولاً رژیم تروریستی فاشیستی جنگ افروز حاکم بر ایران با این اشغال گران همکاری کرد؟ دوماً چرا خودش مشابه ی همین سیاست دخالت گری اشغال گران در امور داخلی سایر کشور را دنبال می کند؟چرا گفته نمی شود منافع مردم ایران ازسیاست دخالت گری در عراق و افغنستان چیست؟ مگر جز ضرر و زیان و پاسخ ندادن به مطالبات و نیازشان ولی پول و سلاح دادن با حزب الله لبنان وحماس و شیعیان حوثی یمنی برای ایجاد بحران آفرینی و جنگ افروزی و منطقه را نا امن و بی ثبات کردن چه عایدی یا سودی دیگر این سیاست برای مردم ایران در بر داشته است؟

مگر جز اینکه پیگیری اینگونه اقدامات تروریستی در راستای سیاست صدور تروریسم وارتجاع به برون مرز در بستر باج گیری و چانه زنی مذاکرات هسته ای و پیگیری اهداف پروژه ی هسته ای بوده است که در نهایت موجب تحریم های اقتصادی شده ووضعیت اقتصای کشور را مخرب و داغان تر کرد و معضلات معیشتی و اقتصادی بیشتری را به محرومان وتهی دستان ایرانی تحمیل نموده است و شرایط طاقت آسا وفاجعه آمیز شده ای ر ا برای شان رقم زده است. خلاصه دود اینگونه سیاست مداخله گرایانه ی تروریستی برون مرزی بطور مستقیم توی چشمان مردم ایران رفته است.

بهرحال اکنون سر مقاله نویس پس از مرور و ردیف کردن نظرات مقامات سیاسی و نظامی آمریکا نسبت به حضور یا خروج یا کاهش و افزایش نیروی نظامی در آمریکا، و نتیجه گیری کرده است که نکته نظرات سیاسون ونظامیان آمریکائیان پیرامون افغانستان با هم فرق دارد. البته نگفته که این اختلافات چه ارتباطی به مردم ایران و یا بر طرف کردن نیاز یا حل مشکلات معیشتی مردم یا بر طرف کردن مشکلات اقتصادی و امنیتی ایران دارد؟

خلاصه سرمقاله نویس مفسر و تحلیل گر مسائل آمریکا و نظرات مخالف و موافق سیاسیون و نظامیان آمریکائی در چگونگی اقدام کردن در افغانستان به اوباما رئیس جمهور در کاخ سفید آمریکا رسیده است وگفته که وی هم مجبور شده همان مسیر جمهوری خواهان جنگ طلب را طی کند ودر نهایت نظر و موقعیت رئیس جمهور آمریکا اوبا ما را ناشی از جنگ قدرت میان دو حزب دمکرات و جمهوری خواهان و وزیر دفاع ارزیابی کرده است و چنین این موضوع را مورد بررسی و تحلیل قرارداده است؟

امروزه كاخ سفيد و تيم دستياران اوباما چيزي را مي گويند و دقيقا به طور همزمان جناح جنگ افروز نومحافظه كاران از طريق پنتاگون و ارتش ساز ديگري را مي نوازند و تعمدا براي تداوم جنگ و تداوم حضور نظامي در افغانستان عراق زمينه سازي مي كنند. اين پديده يكبار ديگر « ريشه هاي بحران تصميم گيري » در واشنگتن را آشكار مي سازد. اوباما و دستيارانش هر اندازه براي مهار جنگ در افغانستان و عراق خوشبين باشند يقينا تا زمانيكه « اختيارات تصميم سازي در پنتاگون » در انحصار نومحافظه كاران و تيم « رابرت گيتس » باشد هرگز قادر به تامين اهداف خود و زمينه سازي براي تحقق برنامه هاي خود نخواهند بود . اگر بوش با ادعاي ضرورت جنگ عليه تروريسم در دور دوم انتخابات هم پيروزي خود را تضمين كرد و 8 سال در كاخ سفيد ماندگار شد تا به اصطلاح فرماندهي جنگ در اين « جنگ نيمه تمام » ثابت بماند و جنگ را هدايت كند يقينا به همين دليل اوباما قادر نخواهد بود در دور آينده بر مسند رياست جمهوري باقي بماند. چون اختيار و ابتكار ادامه جنگ نه در كاخ سفيد بلكه در پنتاگون متمركز شده و لاجرم نومحافظه كاران براي حفظ قدرت خود جنگ را و سياستهاي جنگي را تعمدا به بيراهه مي كشانند. چرا كه پيروزي احتمالي آن به نام دمكراتها ثبت خواهد شد و شكست آنهم به نام آنها بايد به ثبت برسد و رقيب آنها از شكست در افغانستان است كه بيشتر ضرر مي كند. دقيقا به همين دليل است كه رمز تداوم نظامي گري در سياست خارجي آمريكا را بايستي در ابقاي گيتس در پنتاگون جستجو كرد. در واقع اشتباه استراتژيك دمكراتها با « ابقاي وزير دفاع بوش » آغاز شد و ناكاميهاي پي در پي در صحنه جنگ را به تدريج و به ترتيب نصيب آنها خواهد كرد. آنچه اين روزها رخ مي دهد اختلاف نظر ژنرال « مك كريستال » و ژنرال « ايكنبري » نيست بلكه نشانگر تفاوت ديدگاه دمكراتها و نومحافظه كاران است . دمكراتها خواستار پايان فوري جنگ بودند ولي امروزه نومحافظه كاران به نام آنها خواستار تداوم جنگ و حتي گسترش ابعاد آن هستند شعاري كه بر سردرگمي ها در واشنگتن افزوده و حتي به آن دامن زده است .

درخاتمه اینکه پرسش است که مگر جنگ قدرت وثروت و رشد اختلافات عمیق درون جناحی و باندهای مافیائی در رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی نامشروع وجود ندارد؟ همینطور سئوال است که بنا بر اصل اصلی و فرعی کردن مسائل کدامیک الویت و ارحجیت دارد ؟ آیا موضوع داخلی مهم تر است یا نه مسئله ی رقابت قدرت و اختلافات حزبی در آمریکا که می بایست در وحله ی اول به این موضوع پرداخته شود؟ ضمن اینکه اگر آمریکادشن و تجاوز می باشد که مرتکب اشتباهات بزرگ اشغال گری در افغانستان و عراق شده است . البته بدون در نظر گرفتن این واقعیت که این اشغال گری نظامی دربست به نفع حاکمان تهران تمام شده است . اما چرا می بایست که ضمن انتقاد ظاهری که چپ و راست از سیاست دخالت گری دشن در افغانستان و عراق می شود چگونه است که هم مسئولان در پشت پرده و بدور از چشمان مردم نامحرم ایرانی مشغول مذاکره و زد وبند می باشند؟هم اینکه سرمقاله نویس منتقد خودش مدافع سیاست بدتر از دشمن آمریکا را نه در افغانستان و عراق و خاورمیانه را دنبال می کند ، بلکه خیلی فاجعه انگیز تر از اینکه چشم پوشی به اجرای بد تر از این سیاست در داخل کشور نموده که بشدت تعقیب و اعمال می شود؟ بهر حال مگر انکار کردنی می باشد که هدف اینگونه تنطیم کردن مقالات نوعی فرار از مسئولیت وعدم پاسخگوئی به مطالبات انباشت و پرداخت نا شده ی مردم ایران است که با دفاع کردن آشکار از سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به برون مرز است که با مداخله گری در امور داخلی سایر کشور ها و رقابت کردن با دشمن بزرگ آمریکاپیگیری می شود؟البته که تبدیل به دیپلماسی رسمی رژیم کودتائی نامشروع ضد بشری شده است که بدون پیگیری این سیاست امکان بقایش ساده و امکان پذیر نمی باشد.

هوشنگ – بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1388/13880903/index.html

روزینامه ی حکومتی جمهوری اسلامی سه شنبه 3 آذرماه سال 1388