" پیرامون فرافکنی جدید ایرج شکری در سایت پژواک ایران "

در سایت پژواک ایران بقلم ایرج شکری مقاله ی اتهامی "من متهم می کنم، واکنشی به پیام اخیر آقای مسعود رجوی" مورخ 18آبان بازتاب داده شده است که نشان می دهد .این مدعی قلم بر دست مدتی است چگونه لاقمندانه به سبک قاضی سعید مرتضوی فرنگ نشین پرونده ی مجاهدین به خصوص مسعود و مریم رجوی را با جدیت و دقت و وسواس خاص تمام پیگیری می کند و بهمان سبک حکم محکومیت صادر می کند. زیرا که فقط متر صد فرصت است که چه موقع اقدامی مجاهدین اشرف یامسعود و مریم رجوی اقدام یا حرکتی می کنند تا که اوضاع چه به نفع مجاهدین یا اینکه ضرر وعلیه شان باشد تا وارد صحنه شود و قلم فرسائی کند . البته چرخش نیش قلمش مملو ازتجربه و کینه ی خبر نگاری دو سیستم گذشته و کنونی علیه ی مجاهدین است زیرا که حالت قلم زنی کردنش مچ گیری در راستای هدف نوعی انتقام گیری می باشد . خلاصه چکیده و پیام نوشتار هایش آنگونه می باشد که حاصلش بی چون وچرا توی کیسه ی حاکمان خو نخوار و جنایتکار حاکم برایران ریخته می شود . چون چیزی کمتر از انتقادهای مشابه ی سایت های مزدوران وابسته به وزارت اطلاعات و ورق پاره های کیهان و جمهوری اسلامی و خبر گزاری پاسداران فارس علیه ی مجاهدین ندارد .

بهر حال گفته می شودداغ لقمه تا 40سال است .اما مشخص نیست که داغ اخراج تجربه ی کوتاه مدت خبر نگار تلویزیونی قبل از انقلاب و پس از انقلاب، سپس تکرار اخراج مشابه از یک تشکیلات سیاسی شورائی تا چند سال و چگونه می تواند اثر این داغ اثر گذار ادامه داشته باشد و تبدیل به کینه و عقده ی مزمن شود؟ زیرا که قلم زنی مدل ایرج شکری ثابت کرده است که عجیب دل سوخته ای است که کینه ا ی انباشته شده ای از داغ مضاعف بردل دارد که معلوم نیست که چه زمان قرار است که زمان عقده گشائی کردنش به پایان برسد ؟ برای اینکه تا بوئی تحریک کننده ای به مشام گرسنه اشش می رسد . عجیب بی اراده اشتهای تشویق و ترغیب پیگیری کردن پرونده ی مجاهدین وی تحریک می شود.چونکهآب بزاق داغ اشتها آور سیری نا پذیری گرسنگی اش علیه ی مجاهدین شروعبه فعال شدن و ترشح کردن می کند .بنابراین می بایست وسوسه شده دست به عقده گشائی و فرافکنی از موضع انتقامی علیه ی مجاهدین به خصوص مسعود و مریم روی بزند.

آری این داغ بردل قلم بر دست ظاهراً منتقد عجیب حساسیتی نسبت به مجاهدین اشرف بخصوص مسعود و مریم رجوی دارد.آنگونه که نه حرف به حرف و کلمه کلمه اخبار و بیانیه و اطلاعیه و پیام های مربوط به مجاهدین را با دقت دنبال می کند ، بلکه از نظر ریاضی محاسبه می کند که چه تعداد حرف وکلمه و مربوط به چه موضوعی بکار می برند تا مو مو به نقد کند که در نهایت بتواندآنگونه به استناد نظر علمی و ریاضی انتقاد کند که مو درزش نرود . غافل از آنکه طفلکی بهمان سبک قبل از انقلاب در خدمت خبر نگار تلویزیون بوده که گزارش تهیه وتحلیل گری گزارش نویسی می کرده است مجاهدین را نقد می کند. بهر حال به نظر می رسد که ناشی از پیشمان مغبون شدگی است که چرا شغلش را از دست داد و اخراج شده است ؟ به خصوص اینکه همانگونه که اشاره شدبدلیل اخراج از شورای ملی مقاومت داغ دوبله یا مضاعف بر دل دارد که تلاش می کند هر فرصتی کسب می کند انتقامش را از مجاهدین و مسعود و مریم رجوی بگیرد. بگذریم این منتقد سرخ ملی و خیلی مستقل در بخشی از این مقاله ی انتقادی پیرامون پیام مسعودرجوی چنین نقل قول کرده است :

ایرج شكری:غروب روز 15 آبان، پیامی از آقای مسعود رجوی به مناسبت تظاهرات 13 آبان در سایت مجاهدین و سایت موسوم به همبستگی ملی منتشرشد. در این پیام که شامل 2915 کلمه است، تنها،573 کلمه آن، یعنی در آنجا که با جمله «اعتلای انقلاب دموکراتیک مردم ایران در 13 آبان مبارک باد» پایان می یابد، به مساله تظاهرات 13 آبان و داخل کشور مربوط است و از آنجا به بعد به سفر لاریجانی به عراق و تشکیل اعتلاف جدید در آن کشور و نیز به مساله اشرف مربوط می شود. آن قسمت که مربوط به مسائل داخل عراق است، نه برای مردم داخل کشور اهمیت دارد، نه چندان برای نیروهای سیاسی اپوزیسیون( شاید به جز یکی دو استثنا). رابطه رژیم با عراق هم طبعا آن گونه که برای آقای رجوی از اهمیت فوق العاده برخوردار است، برای دیگران اصلا چنین نیست.

در ادامه منتقد در پاسخ به افشاگری اهداف تروریستی رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی در عراق که باسفر پاسدار انگلیسی لاریجانی به بغداد و تقاضای اخراج مجاهدین از اشرف از سوی دولت عراق را کرده است.خطاب به مسعود رجوی اینگونه با متهم کردن مجاهدین اشرف به ژاندارمی آمریکا، انتقاد کلنگی امری و سفارشی کرده است:

" حالا گیریم که رژیم در برابر آمریکا در عراق می خواهد شعبه های فروپاشیده ولایت را به نخ بکشد یا به سیخ بکشد و در آنجا مترسک علم کند، به ما چه مربوط است، به شماچه مربوط است. اگر آمریکا نمی خواهد عراق را به رژیم «تقدیم کند»، خودش ابر قدرت نظامی و اقتصادی است، چرا مجاهدین باید هزینه سنگین آن را با آزار و اذیتها و با دادن شهید و مجروج بپردازند. آیا روشن تر از این می شود به ژاندارمی داوطلبانه برای حفظ منافع آمریکا در عراق «اذعان» کرد؟ ماموریتی که حتی خاصیت پرداختی به اندازه حفاظت اشرف توسط نیروهای آمریکایی را نداشته است. آقای رجوی در این پیام هم چنین تلاش کرده است که به مجاهدین مظلوم مستقر در اشرف این طور القاء کند که جنبش اجتماعی حاضر و«قیام مردم در شهرها» تحت تاثیر و با الهام از آنان روی داده است تا به این ترتیب سیاست و تصمیمات غلط خود را در ماندن در عراق و پیامد های آن را توجیه کند. در این زمینه با اشاره به سفر لاریجانی به عراق و مطرح کردن درخواست استرداد مجاهدین گفته است:« راستی که از این بهتر نمیشد رابطه اشرف و مجاهدین را با قیام عیان کرد. همان چیزی که قبل از هر کس و بیش از هرکس رژیم میفهمد و در خیابانها میبیند و حس میکند. در غیراینصورت هیچ نیازی نبود که خامنه ای در دهم اسفند ماه گذشته، سه ماه و نیم قبل از انتخابات نامشروع ریاست جمهوری رژیم، به زبان خودش توافق دو جانبه نامشروع و خائنانه با دولت کنونی عراق برای سرکوب مجاهدین را علنی و اعلام کند».

منتقد صادق و بی غل وغش قلمزن و صد البته با ادعای مستقل و مدعی مخالف بدون چون و چرای رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی بودن که فقط علاقمند است پرونده ی مجاهدین اشرف را از روی حسن نیت دنبال کند.بنابراین مدعی داغ بر دل اینگونه نسبت به توهم داشتن مسعود رجوی رهنمود داده است :

"آقای رجوی باید خود را از این توّهمات رها کند. اصرار و پافشاری رژیم برای انهدام مجاهدین به هر طریق، اولا ناشی از ترس رژیم از مجاهدین یا نقش «استراتژیک» اشرف در مبارزه مردم نیست، چرا که سالهاست جناب رجوی اشرف را پایگاهی برای رسیدن به مشروطه خودش تبدیل کرده بود و این ارتباطی با خواستهای مردم نداشت، رژیم به خاطر رویدادهای سال 1360در پی انتقامگیری از مجاهدین است. ثانیا آن چه در خیابانها اتفاق می افتد نیز اگر با اشرف رابطه داست، شعار آزادی استقلال جمهوری ایرانی از آن در نمی آمد که نه از سوی آقای رجوی نه از سوی اشرف نشینان هیچوقت شنیده نشده بود"

متقد ممیز گر و سانسور چی و وارونه گوی با قیچی کردن فریاد های الله اکبر شبانه بر پشت بام خانه ها و سر دادن آن در دانشگاه ها یا هر زمان که با ارگان های سرکوبگر مواجه می شوند ی یا شعار نصر من الله و فتح القریب، مرگ بر اینکه دولت مردم فریب و بدون توجه به تأکیدات مجاهدین بر جدائی دین از حکومت و دفاع کردن از حکومت سکولار اما با آویزان شدن به استقلال آزادی جمهوری ایرانی که گویا مجاهدین مخالفش می باشند. تلاش مذبوحانه کرده است که نقش مبارزات مجاهدین در تظاهرات کنونی ایران را همچون برخی از همپالگی های سبز شده مثل خودش نادیده بگیرد . اگر فرض شود که این ادعادرست میباشد . آنگاه سئوال است که چگونه است به جای اینکه سران رژیم یامأموران اطلاعاتیاش به سراغ تربچه سرخ های قمی از درون سفید و بی خطرشده همچون امثال این قلمزن منتقد و طبکار برود . چرا بطورمستقیم به سراغ مجاهدین ساکن اشرف می رود و خواهان اخراج شان ازعراق بطورشفاف و عریان می شود؟ از طرف دیگر ازگشته از اینکه تعدادی ازمتهمان دستگیر و حتی محکوم شده به اعدام وقایع اخیر پس از کودتای 22 خرداد جزو هو اداران مجاهدین هستند که به اتهام در رابطه بودن با مجاهدین در لندن یا اشرف یاسفر کردن اعضای خانواده های شان به اشرف برای دیدارسایر اعضای خانواده های شان در اشرف بوده دستگیر و متهم شده اند. البته تعدادبازداشتی ها در این مورد زیاد می باشند تاجائیکه دوبازاری سر شناس نیز در رابطه بامجاهدین و کمک مالی به اعضای خانواد ای بازداشت شدگان زندانی سیاسی نیز جزو بازداشت شگان می باشند . تازه قلم بردست منتقد طلبکار خیلی ببش ازسران رژیم شاکی و عصبی شده است که چرا مسعود رجوی در پیام خود پس از ترسیم کردن شرایط انتقال مجاهدین اشرف به اروپا و آمریکا درپایان گفته تر جیح می دهد که مجاهدین تا سال 2011 که نیروهای نظامی آمریکائی در عراق هستند همچنان در عراق بمانند.مشروط بر اینکه کسی نمی داند که پس از بر گزاری انتخابات پارلمانی عراق و شکست قطعی عوامل نفوذی رژی فاشیستی مذهبی کودتائی درعراق و تعویض نخست وزیر دست نشانده ی عراق اوضاع عراق چگونه خواهد شد؟ که قلم بر دست منتقد از موضع پاسدار علی لاریجانی انگلیسی با انتقاد کردن به پیام مسعودرجوی اینگونه پرونده ی مجاهدین اشرف را گشوده ودر ستور کار خود قرار داده و دنبال کرده است :

" می بینم که باز هم دل نکندن از عراق و به مصداق از این ستون به آن ستون فرج است، باز هم لنگر اقامت را در عراق پایان تا سال 2011 (سال خروج نیروهای آمریکایی) انداختن است و نمی خواهد از آن جا بیرون بیاید، و این صرفنظر از این که حالا آمریکا و اروپا این به این اعلام آمادکی کی جواب بدهند، باز هم قابل انتقاد است. قابل انتقاد از بابت یکدندگی صرفی است که ایشان به رغم تمام مصائب و مشکلات و هزینه های سنگینی که این یک دندگی آفریده و فرصتهای کلانی که از دست رفته، بر ارزیابیهای غلط خود ایستاده است."

اما منتقد مدعی بهانه گیر برای متهم کردن بیشترمسعود رجوی در دنباله دچار تناقض شده است. زیراضمن اشک تمساح ریزی نمودن برای انتقال مجاهدین از اشرف به اروپا و آمریکا، از سوی دیگر انتقاد به تعیین رقم دریافت خسارت مادی 200 میلیون دلاری دارائی مجاهدین از دولت عراق کرده و گیربه به پیام ایستادگی مجاهدین دراشرف در شق آخر داده و با اتهام زدن این اقدام را ما جرا جوئی خوانده است. آنگاه با خطاب کردن مسعود رجوی، به تناقض گوئی عدم دل خوش کردن به حمایت پشتوانه دیپلماتیک اشاره کرده ، در نهایت به دولت عراق خط هم داده است که این دولت عراق هزینه ی در خواستی را نمی پردازد . چونکه به جای داد گاه لاهه این چنین رجوع به دا گاه های داخل عراق می کند :

"بنابر این جناب رجوی لا اقل خوب است از حوادث چند ماه گذشته درس بگیرد و بی جهت به پشتوانه حمایت دیپلماتیک دلخوش نکند و باز هم با ارزیابیهای غلط دست به ماجرا جویی مصیبت بار مثل مساله «ایستادگی تا پای جان» در ممانعت از ورد نیروهای عراقی به اشرف، نزند. کاری که گرایش به ارتکاب به آن در همین بیانیه هم دیده می شود. آقای رجوی به اشتباه خود را در موقعیت یک رئیس دولت می بینید (آن دنگ و فنگ و تشریفات طراز دولتی مورد علاقه بسیار رهبری مجاهدین، برای یک گروه اپوزیسیون در حال مبارزه هم خود مؤید این اشتباه است). "

منتقد قلم بردست در قسمتی دیگراز نقد سفارشی خود آنگونه نظر داده است که نه افشا گری های هسته ای مجاهدین و نه افشای لیست مزدوران نفوذی درارگان های دولتی عراق از سوی مجاهدین پس از اشغال نظامی عراق و نه فاش کردن اقدامات تروریستی اش در عراق و نه تماس های گونا گون مجاهدین اشرف با اقشار گوناگون مردم عراق در گذشته و نه حمایت های میلیونی مردم عراق از مجاهدین و نه تردد اعضای خانواده های مجاهدین از ایران به عراق برای دیدار اعضای خانواده های خود در اشرف و نه پخش بر نامه های سیمای آزادی و نه همزمان بر گزاری های مراسم 30 خرداد و سایر آکسیون های اعتراضی هواداران در برون مرز ونه حمایت های پارلمانتر ها و حقوق دانان و شخصیت های سیاسی و حقوق بشری جهانی حامی مجاهدین اشرف، هیچکدام اثری درسیاست روشنگری و آگاه کردن مردم عراق وایران درشناسائی اهداف پلید سران رژیم کودتائی درعراق و اهداف هسته ای اش نداشته است .حتی بسیج و اعزام کردن تعدادی از اعضای خانواده های مقیم اشرف از طریق سازمان وزرات بد نام اطلاعات نجات به هتل منصور عراق و سپس روانه کردن شان بر درب ورودی اشرف که پیش مقدمه ی سفر پاسدارعلی لاریجانی به بغداد بوده است از موضع انساندوستی بوده است و نتیجه ی حضور و کنش وواکنش های حضور مجاهدین در اشرف نبوده است که این مدعی با کپی برداری از سیاست فرصت سوزی یا وقت کشی هسته ای رژیم فاشیستی مذهبی کوتائی این مدل سیاست را اینگونه طلبکارانه به مجاهدین و پیا مسعود رجوین نسبت شده است :

" آ قای رجوی اگر فکر می کند با وقت کشی انشاء الله! تشکیل جبهه ملی توسط مطلک و علاوی و دیگران در عراق و تظاهرات در شهرها در ایران دست به دست هم داده و در این دوسال(تاپان 2011)، برای ایشان فرصتی طلایی برای «بردن رئیس جمهور» به ایران و رفتن با دنگ و فنگ به ایران خواهد آفرید، در اشتباه محض است. عراق نه برای مجاهدین جای مناسب و امنی خواهد بود، نه ماندنشان در آنجا هیچ خیری به نفع مردم و اعتلای مبارزه مردم خواهد داشت، همانطور که بیست سال اقامت بعد از آتش بس نداشت و بالاخره دیدیم که «طلسم اختناق» سر تقلب انتخاباتی شکست و عنصر اجتماعی با جنبش سبز و شعار یا حسین- میرحسین به میدان آمد و اکنون هم شعار جمهوری ایرانی می دهد"

بالاخره این منقد مجاهدین پس از صغراو کبری چیدن منتقل کردن مجاهدین اشرف و متهم کردن مسعود رجوی که مخالف این انتقال ست. در دنباله به سراغ شورای ملی مقاومت ومریم مرجوی رفته و چنین حرف دلش را درصدور نسخه تجویز شده بر قلمش جاری کرده است :

" به نظر من کاری که آقای رجوی می تواند بکند و نیازی هم به منتظر شدن «تافرجام نهایی» - که طبعا اراده آمریکا تعیین کننده آن است- نیست، این است که محض رضای خدا از خر شیطان یکدندگی و خودپرستی پایین بیاید و واقع بینی اختیار کند. با یک بازنگری در برنامه شورا آن را بهم بریزد و دست از این رئیس جمهور تعیین کردن و نخست وزیر تعیین کردن برای دوره گذار که منوط به سرنگونی رژیم است و دیگر ایشان مطلقا آن نقشی را که برای خودشان در سرنگونی کوتاه مدت (حداکثر سه سال بعد از 30 خرداد1360 و با مبارزه مسلحانه)، در نظر گرفته بودند ندارند، بردارند. این خوشایند افکار عمومی نیست و مساله را به دعوا سر لحاف ملا تبدیل کرده است"

داشته باشید پرونده گشودن مسعود و مریم رجوی و شورای ملی مقاوت و متهم کردن شان نوعی عقده گشائی می باشد که مدعی از موضع شکسته نفسی که برای طلبکاری کردن بیشتر یا در حقیقت برای پرونده سفید کردن می باشد .از موضع حسن نیت و هنر گوئی و نفی نکردن حکمت بازگوئی محاسن هنر و حسن نیت داشتنش را چنین در پایا ن بیان و پرونده گشوده شده ی مجاهدین اشرف با متهم کردن مسعود رجوی پیرامون تهاجم وحشیانه پلیس و ارتش عراق به اشرف و نه سران رژیم فاشیستی مذهبی و کودتائی و نخست وزیردست نشانده ی عراق و سکوت آمریکا رابسته است تا نقش مأموریت خویش را خوب اجرا کرده باشد:

" «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو، نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند» ا آن چه گفتم از روی حسن نیّت بود و حالا هرکس را خوش نمی آید نیاید. فقط این را اضافه کنم که از نظر من مساله رویدادهای 6 و7 مرداد اشرف و پیامدهای آن موضوعی است با پرونده کشوده. آن رویدار از نطر من اجتناب پذیر بود و ایستادگی در برابر استقرار نیروهای عراقی در اشرف کار غلطی بود که من مسئولیت آن را به عهده آقای رجوی می دانم. "

در خاتمه اینکه بر اساس ضرب المثلی گفته می شود هیچ گربه ای حاضرنیست به خاطر رضایت خدا موش بگیرد . معلوم نیست که اگر این مدعی خبر نگار سابق تلویزیون ایرج شکری به حساب منتقد با حسن نیت مجاهدین، صادق و بی طرف می باشد . چگونه است که مسائل را اصلی و فرعی نکرده است. یاحد اقل برای توازن هم شده باشد اصل پنجاه پنجاه به مجاهدین و رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی زدن رارعایت نکرده است؟ مگر در پیام رجوی مخاطب شان مجاهدین اشرف و دفاع کردن ازحق و حقوق اینان و افشای اهداف رژیم فاشیستی مذهبی و کود تائی ایران در عراق و اخطار عدمهمکاری نخست وزیر دست نشانده اش در عراق و برجسته کردن وظایف تعهد داده شده ی مقامات آمریکائی نسبت به مجاهدین اشرف و کشورهای اتحادیه ی اروپابرای فراهم کرد نشرایط پذیرش مجاهدین اشرف نمی باشد. چرا منتقد فقط برروی مجاهدین اشرف و مسعود و مریم رجوی و شورای ملی مقاومت متمر کز شده است و اینان را متهم و محکوم کرده است؟ این چه نوع انتقاد یامبارزه کردنی می باشد کهنه جلاد و دشمن اصلی فراموش شده است ، بلکه در عوض با توهین کردن به رجوی ازموضع مالک عراق و نماینده ی مردم ایران با حالت امری گفته است " به شما چه مربوط " یقه ی قربانی اش گرفته شده و مورد باز جوئی و سئوال و پرسش واقع شده است ؟ آیا سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به برون مرز و سیاست مداخله گری در کشور های همسایه از جمله عراق و کشور های خاور میانه با اقدامات تروریستی که همراه با بحران آفرینی و جنگ افروزی است مکمل سیاست سرکوب و اختناق و سانسورداخلی نمی باشد چگونه است که برای مردم معترض ناراضی و خشمگین داخل کشور این سیاست صدورتروریسم و ارتجاع به برون مرز شناخته و آنگونه جا افتاده است که در تظاهرات روز قدس فریاد شعارهای افشاگرانه ی ضد حکومتی سرمیدهند که پاسخ مناسب این سیاست است ؟ همچنین که همین حرکت اعتراض مشابه در روز 13 آبان تکرار شد. اما اگر مسعود رجوی به همین سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به عراق در آستانه سفر پا سدار انگلیسی علی لاریجانی به بغداد که خواهان اخراج مجاهدین اشرف از عراق شده است اشاره وانتقاد کند دچار گناه کبیره ی غیر قابل بخشش مرتکب شده است که بایدبا توهین "به توچه؛ مواجه شود .البته بر اساس منطق انتقاد گری این به منتقد بهانه گیر لجوج می توان گفت به توچه که مجاهدین اشرف چه می کنند و یا مسعود رجوی چه می گوید؟ تو اگر راست می گوئی و ادعاداری که خیلی صادق می باشی ، به جز علیه ی مجاهدی نقلمزنی ولغز خوانی کردن گزارش کن خودت چگونه با رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی مبارزه می کنی؟

هوشنگ – بهداد

18آبان ماه سال 1388