روزی نامه ی جمهوری اسلامی 4 شنبه 17 فروردین ماه سال 1390
نقد و بررسی : سرمقاله ی روزی نامه جمهوری "كثيفتر از جنايات جنگي صهيونيست ها"
"متأسفانه آمریکا و غرب به خصوص مقامات اسرائیلی با عدم اتخاذ تصمیم جدی و مسئولانه برای پیشبرد مذاکرات و گفتگوی یک صلح عادلانه و شرافتمندانه میان اسرائیل و فلسطین و تشکیل کشور مستقل و دمکراتیک فلسطین که اقدام نکرده اند ،مقصرانی هستند که ادامه این وضعیت استخوان لای زخم گذاشتن شده است که نه اینکه موجب خطری و وخیم شدنشرایط میان اسرائیل وحماس شده است ، بلکه منطقه را دستخوش آشوب و نا آرامی ها و قیام هاکرده است
معمولاً اینگونه مقالات یک جانبه که همچون تخته گاز دادن در جاده ی یکطرفه است . زیرا که قضاوت وتحلیل ها بر اساس بحث حوزوی دیگی که ببرای ملا نجوشد بهتر است کله ی سگ در آن به جوشد تهیه و تنظیم می شوند . به خصوص هر زمان موضع گیری که به مذاق حاکمان تهران و قلم زنان در اختیارش خوش نیامد . در جا نویسنده نوشتار یا بیان کننده ی گفتار مورد تکفیر و تحقیر و توهین و اتهام واقع می شوند . بطور مثال مدعی قلم بر دست طلبکار سخنگو ونماینده ی حماس شده است نمی گوید اگر چنانچه پرتاب موشک های حماس رهنمود و رد گیری از سوی جماران و پاسداران در تهران نمی باشد .سئوال است که مشوق شان در منطقه کیست و موشک ها چگونه تهیه می شوند؟ همینطور مگر اینگونه اقدامات جز دریافت پاسخ تهاجمات سنگین مخرب چند برابر از سوی اسرائیل که موجب جان باختن بی گناهان زیادی هم می شود چه تیجه ی دیگر ی در برداشته یا چه چیزی را به نفع حماس و ساکنان نوار غزه تغییر داده است که مدام تکرار می شود ؟ بنابر این همینکه سر مقاله نویس با فراموش کردن مطالبات مردم ایران و مسایل مهمتر از این مسأله ی جنگ 22 روزه ی اسرائیل و حماس که از موضع سخنگو ووکیل مدافع یا دایه مخهربانتر از مادر برای ملت فلسطین قلمزنی کرده و علیه ی مقاله ی گلدستون در روزنامه واشنگتن بر آشفته شده و و واکنش تند و تیز نشان داده است واین چنین از روی عصبیت بر خورد کرده است مشخص می شود که پشت تحریک و ترغیب حماس به پرتاب موشک به اسرائیل کیست ودر راستای چه اهدافی می باشد و برای چیست؟ اگر نه چرا بدون اعتراف به نقش حاکمان تهران در بر پایی جنگ 22 روزه ی حماس و اسرائیل اکنون اینگونه موضع گیری یک جانبه کرده و به گلدستون و سازمان ملل تاخته است:
تغيير مواضع شرم آوري كه "ريچارد گلدستون" قاضي ويژه پرونده گروه حقيقت ياب سازمان ملل پيرامون جنگ 22 روزه ارتش صهيونيستي در نوار غزه نشان داده، يكبار ديگر اثرات نكبت بار "تهديد و تطميع" در مواضع سياسي، صداقت و رذالت افراد را به تصوير ميكشد، اقدامي كه تحت هيچ شرايطي قابل تحمل نيست. گلدستون در سال گذشته رياست گروه حقيقت ياب سازمان ملل را برعهده داشت و در گزارش 575 صفحهاي خود بارها رژيم صهيونيستي را به "ارتكاب جنايات جنگي" و اقدامات ضدانساني و استفاده از زور عليه افراد بيدفاع و تخريب زيرساختهاي شهري و حمله به مراكز تجمع غيرنظاميان متهم ساخته بود. آنچه در گزارش گلدستون مورد تصريح قرار گرفته بود، در واقع بخش كوچك و محدودي از جنايات جنگي صهيونيستها بود كه در مقياس جهاني مورد تأييد مجمع عمومي سازمان ملل قرار گرفت و "جنايت عليه بشريت" ناميده شد. اكنون گلدستون كه يك يهودي است، طي مقالهاي كه در روزنامه "واشنگتن پست" به چاپ رسانيده ادعاهاي عجيبي داردجناياتي كه حماس توسط موشكهايش صورت داده، عمدي و عليه غيرنظاميان بوده است. * امروزه من اطلاعات قويتري در اختيار دارم كه روند تحقيقات در جنگ 22 روزه را تغيير ميدهد!
باید گفت نیاز به تحقیق و متحول شدن گلدستون نیست که چرا نظرش تغییر کرده است ، بلکهواقعیت اولتیماتو م های شیخ حسن نصرالله و تهدید کردن اسرائیل و تشویق و ترغیب کردن به موشک پرانی جهاد اسرامی و حماس بدرون خاک اسرائیل است تا بستر ساز جنگی دیگر در اسرائیل شود . اینگونه عملیات تحریک آمیزخود بهترین معیار و اساس قضاوت و ارزیابی می باشد که کدام طرف جنگ می خواهد .ولی سر مقله نویس با پاک ردن صورت مسأله آنگونه که خود خواسته این چنین تحلیل داده و نتیجه گیری کرده است :
هنوز كاملاً روشن نيست گلدستون چگونه توانسته، تا اين حد متحول! شود و حماس را به جنايت جنگي متهم و اشغالگران وحشي را تبرئه نمايد ولي اين اقدام گلدستون يكبار ديگر "نسبي بودن حق و باطل در مقياس جهاني" و تأثير تهديد و تطميع، بر روند موضع گيري در اين مقياس را مطرح ميسازد كه ميتواند فقط با تهديد و تطميع يك صهيونيست، تغيير كند. موضوع مهمتر به واكنشها در اين زمينه باز ميگردد كه اشغالگران را از صندلي متهم بلند ميكند و به يك "مدعي" تبديل مينمايد. اين پديده تأثيرات بده بستانهاي كثيف پشت پرده براي وارونه جلوه دادن واقعيتها را آشكار ميسازد كه چگونه حتي يك گزارش سطحي و نه چندان كامل هم تحمل نميشود و حماس و ساير مدافعان يك سرزمين كه از حق زندگي خود شرافتمندانه دفاع ميكنند، ناجوانمردانه به "جنايت عمدي" متهم ميشوند ولي جناياتي كه در برابر دوربينهاي تلويزيوني رخ داد و به صورت زنده به دنيا مخابره شد و دنياي معاصر به چشم خود ديد كه اشغالگران صهيونيست عليه زنان و كودكان و سالخوردگان فلسطيني در غزه به مدت 22 شبانه روز مرتكب شدند، يكباره حوادثي غيرعمدي و ناشي از خطاي سربازان قلمداد ميشود. در واقع تغيير چهره گلدستون و تلاش براي به زير سئوال بردن صحت گزارش سازمان ملل، اقدامي به مراتب كثيفتر از جنايات جنگي ارتش صهيونيستي در جنگ 22 روزه است كه نشان ميدهد جامعه جهاني بازيچهاي در دستان پليد آمريكا و صهيونيست هاست. گلدستون نه تنها با اين اقدام خود باقيمانده اعتبار جهاني سازمان ملل را هم حراج نموده بلكه بخاطر مراحلي كه اين گزارش طي كرده و به اتفاق آراء به تصويب مجمع عمومي رسيده است، در واقع حيثيت جامعه جهاني خدشهدار شده است. چگونه ممكن است يك نفر بتواند گزارش مستند خود و مصوبه مجمع عمومي سازمان ملل را به همين سادگي به زير سئوال ببرد و واقعيتهاي عيني در جنگ 22روزه عليه 5/1 ميليون فلسطيني ساكن غزه را تغيير دهد؟ به راستي چگونه ميتوان تمامي آن واقعيتهاي مدون و"حافظه تاريخي" ملتها را ناديده گرفت و چنين اراجيفي را به عنوان رئيس يك گروه تحقيقاتي ادعا كرد؟ از گلدستون يهودي تبار، شايد چندان غيرمنتظره نيست كه بالاخره در لحظات حساسي، زهر خود را بريزد و به كيان صهيونيستي خوش خدمتي كند تا بلكه حقايق مرتبط با جنايات جنگي صهيونيستها را وارونه جلوه دهد، اما سئوال اينست كه آيا ميتوان بر آنهمه جنايت و كشتار و فجايع ضد بشري سرپوش گذاشت؟ اكنون سازمان ملل، مجمع عمومي و ساير نهادهاي بينالمللي از جمله شوراي حقوق بشر سازمان ملل در معرض آزمون بزرگي قرار گرفتهاند"
در ادامه ی مانور جنگ روانی تبلیغاتی سرمقاله نویس که علیه ی صهیونیسم جهانی و اسرائیل به پیش برده است آن روی سکه شعار نابود باداسرائیل است که موازی سیاست تاکتیکی ضد آمریکایی است که تاریخچه بیش از 3 دهه دارد که جزو زیر مجموعه ی سیاست خفقان و سانسور و رعب و و حشت و حذف و خاموش کردن مخالفان و منتقدان و رقبا در داخل کشور و سیاست بیرونی صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز می باشد . البته جزو رموز پارامتر ماندگاری رژیم ضد بشری است ک آنگونه رژیم ضد بشری معتاد به این دو سیاست یا لازم و ملزوم بقای ننگین اش شده است که نه ترک پذیر است و نه امکان بقای رژیم ضد بشری بدون پیگیری این دوسیاست که دوام بی آورد . اما از سوی دیگر ضمن سخنگوی فلسطین و دایه مهر بان تر از مادر برای شان شدن که از موضع ضد آمریکایی و اسرائیلی دنبال می شود . از سوی دیگر مخاطبان دیگری هم مقاله دارد که همانا کشور های عربی منطقه و همسایه های ایران می باشند . به خصوص در شرایط کنونی که رابطه ی رژیم ضد بشری بدلیل مداخله گری در امور داخلی بحرین با کشور های شورای همکاری خلیج فارش تیره و تنش زا شده است . بنا براین مقاله ی گلدستون بهانه شده است که ضمن تاختن به اسرائیل و زیر تیغ سئوال بردن سازمان ملل د ر پایان نیز از موضع سخنگوی رهبر ام القرای جهان اسلام شدن این چنین دنیای عرب و جهان اسلام را مورد خطاب قرار دهد که اگر در این مورد واکنش نشان ندهند این خطای شان شرم آور می باشد:
"اكنون بايد ديد دنياي عرب و دنياي اسلام در اين باره چه واكنشي خواهند داشت. اگرچه تكليف دربار سعودي و برخي ديگر از دربارهاي بيافتخار عرب روشن است و جنگي كه آنها هزينهاش را پرداختهاند و در جبهه اشغالگران صهيونيست بوده اند، اكنون خطاي مشتي نظامي خودسر معرفي شده است. آيا اين شرم آور نيست؟! "
در خاتمه اینکه هر چه زمان می گذرد ماهیت تاکتیکی و استراتژیکی موضع گیری های خمینی شیاد در 32 سال پیش مشخص و برجسته می شود که نقش اساسی در بقای رژیم فاشیسی مذهبی تروریستی ایران داشته است. مشروط براینکه ضریب وا بستگی و پیگیری کردنش برای جانشین و پیروانش هم بیشتر شده است . زیرا که در شرایط کنونی رژیم ضد بشری دچار بحران هویت و مشروعیت و بن بست و منزوی د رمنطقه و جهان شده است که مکمل آن جو نارضایتی رو به رشد داخلی و تحولات و وقایع منطقه و بازتاب شان در داخل کشور می باشد . برای همین نیاز شدید به صدور انقلاب و جنگ نعمت خمینی شیاد دارد. صد البته می بایست این سیاست ها با موضع ضد اسرا ئیلی و آمریکایی و اشک تمساح ریختن وی برای فلسطین تلفیق و عجین می شود . مهمتر اینکه بحران جدی پروژه ی هسته ای و تلاش مستمر برای دستیابی به سلاح هسته و بحران تحریم اقتصادی هم مزیت بر علت شده است . برای همین می بایست که از طریق حمایت از حماس و دفاع تاکتیکی از فلسطین کوشش شدید به توطئه ی راه اندازی جنگی دیگر در خاور میانه شود تا با منحرف نمودن اذهان عمومی سمت و سوی بحران و مسایل مهم ایران به برونمرز سوق داده شودتا شرایط برای بررون رفت از بحران های مرگ آفرین فراهم شود . البته باید گفت که متأسفانه آمریکا و غرب به خصوص مقامات اسرائیلی با عدم اتخاذ تصمیم جدی و مسئولانه برای پیشبرد مذاکرات و گفتگوی یک صلح عادلانه و شرافتمندانه میان اسرائیل و فلسطین وتشکیل کشور مستقل و دمکراتیک فلسطین که اقدام نکرده اند ،مقصرانی هستند که ادامه این وضعیت استخوان لای زخم گذاشتن شده است که نه اینکه موجب خطری و وخیم شدنشرایط میان اسرائیل وحماس شده است ، بلکه منطقه را دستخوش آشوب و نا آرامی ها و قیامهاکرده است . یعنی همان هدفی که بیش از 32 سال است حاکمان تهران برایش تلاش مستمر کرده اند. بنابراین هماگونه قبلاً تأکید شده بود بازهم تأکید می شود حل بحران منطقه به 3 موضوع بهم پیوسه مرتبط است. 1- تلاش مسئولانه و سریع برای انعقاد صلح شرافتمندانه عادلانه میان فلسطین با اسرائیل 2- تلاش قطع ادامه ی هرگونه ی سیاست مماشات گرانه با حاکمان رژیم کودتایی و نامشروع تهران و بموازات آن کوشش جهانی برای حمایت از مقاومت و مبارزه مردم ایران برای تغییرات دمکراتیک در ایران 3- بالاخره اینکه تلاش گسترده برای دمکراتیزه کردن منطقه و جمع کردن بساط حکومت های دیکتاتوری و تک صدایی شود.
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1390/13900117/13900117_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی جمهوری اسلامی 4 شنبه 17 فروردین ماه سال 1390
كثيفتر از جنايات جنگي صهيونيست ها