روزنامه ی کیهان 14 آبان ماه سال 1388

كليد (گفت و شنود)

پرسش شد کلید را مگر گم کردی اینجا؟

گفت نه ، در چند کوچه پائین تر اونجا

پرسشگر گیج شده از یارو باز کرد سئوال

پس چرا یافتن کلیدرا اینجا می کنی دنبال؟

یارو گفت آخه آنجا که کلید از دستم افتاد

برای بر گشت این فاصله بهم زور میاد

گفت: مقامات آمريكايي و اسرائيلي چقدر رجز خواندند كه روز 13آبان طرفداران موسوي و خاتمي هويت ضد آمريكايي اين روز را تغيير خواهند داد و...!
گفتم: حيوونكي ها چي فكر مي كردند، چي شد؟!
گفت: بالاخره بعد از آن همه رجزخواني چرا هواداران موسوي و خاتمي در تظاهرات پيدايشان نشد؟
گفتم: مثل هميشه جرأت نداشتند در ميان مردم آفتابي شوند. ولي بعد از پايان تظاهرات با استفاده از خلوتي خيابان هاي اطراف، چند سطل آشغال را آتش زدند!
گفت: ولي قرار بود در تظاهرات به نفع موسوي و خاتمي شركت كرده و به نفع آمريكا و اسرائيل شعار بدهند. چرا بعد از تظاهرات به خيابان هاي اطراف رفته اند؟!
گفتم: يارو در پياده رو در حال جستجو بود. پرسيدند دنبال چي مي گردي؟ جواب داد، دنبال كليد، پرسيدند، مطمئن هستي كه اينجا گم كرده اي؟ و يارو گفت؛ نه! چندتا كوچه پائين تر از دستم افتاد. گفتند، پس چرا اينجا دنبالش مي گردي؟ و يارو، جواب داد آخه، اونجا كه كليد از دستم افتاد، خيلي با اينجا فاصله داره، زورم مياد برم!

گفت :دانی چه افتاد اتفاق؟

چگونه شد، یک کار شاق؟

گفتم : نه اصلاً من نیستم توی باغ

چگونه روشن شدلامپ سوخته چراغ؟

گفت : ای بابانمی دونی رهبرچلاق

چگونه روضه خواند این رهبر قالتاق؟

گفتم : نه ندارم من خبر

چگونه رفته بر سر منبر؟

روضه خوانی کرده از بر

علیه کی جیغ کشیده رهبر؟

مگر چه شده است برگوی تو؟

چگونه مگس مانور داده فرازگو؟

گفت: لوطی درجمع دانش آموزان

علیه آمریکاروضه خوانده اشک ریزان

گفته من به شما امکان می دهم باپول

تا از لبخندمقامات آمریکا شمانخوریدگول

سپس شرکت تواحد اتوبوسرانی تهران

جمع آوری کرد دانش آموزا ن ِ حیرا ن

برد آنان در جلوی سفارت سابق آمریکا

تامعرکه گیری ضدآمریکائی کنندبی همتا

البته هم منقلی لوطی حداد عادل کرد مأمور

روضه خوانی رهبر تکرارکند علیه آمریکا زند زور

تا خبرگزاری فارس پاسداری دهد گزارش

ازحضورچندبرابر بودن جمعیت باآه و خارش

چنین حضورهزاری گزارشگر روسی نوشته

هر گز نبوده است در سال های گذشته

گفتم : خوب در خیابان ها بود چه حال و احوال؟

معترضین چه می گفتند علیه دزدان بیت المال؟

گفت: هرچه مقامات آمریکائی و اسرائیل زدند زور

تا حامیان خاتمی و موسوی علیه رئیس جمهور

فریادزنندتا که روز 13 آبان توانند دهند تغییر

اماپیدای شان نشد چون شده بودند زمین گیر

چون جرأت نداشتند تا که ایناندر صحنه شوند آفتابی

جزآخرنمایش آتش زدن سطل آشغال کردندکار خرابی

گفتم :برای چه زده شد آتش سطل آشغال

مگرگاز اشک آور در کار بود برای گرفتن حال؟

گفت: نه می خواستند به نفع آمریکا دهند شعار

اما بسیج درخانه نظامی شده ازشان در آورد دمار

با آمدن کروبی گاز اشک آور زده شد تا شود خمار

مجبور به ترک صحنه شود ، تا که ببازد این قما ر

گفتم : پس چیست موج گزارشات تظاهرات

دراینترنت نمایش داده شده به جای مطبوعات

چگونه کودتا گران باسرکوب وخفقان وسانسور

باادعای آزادی بی نظیر، به خودشان زدندسور

چرا انکار می کنند موج تظاهرات مردم با فریاد؟

چیزی باقی نگذاشت برای لوطی بااحمدی نژاد

مگر فریاد زده نشد سفارت روسیه؟

اینهم یک لانه ی جاسوسیه

مگر می توان صحنه های مستند را منکر شد،کردانکار؟

چگونه به دختر و پسر حمله می کردندمزدوران جنایتکار؟

گفت : ای با بااین داستان هم شد مثل آن یارو

وارونه به مخالفان نسبت داده است سر بازجو

چون بیشتر به خودش می آید و لوطی و عنتر

سوراخ دعا گم کرده باهم سوزانده خشتک وتر

گفتم : خوب مگر این داستان چیست؟

مخاطبان مورد نظر سر بازجو کیست؟

گفت :داستان کسیست که گم کرده بودکلید

در خیابان جستجو می کرد. تا یکی وی رادید

عابری سئوال کرد، چه می کنی جستجو؟

گفت کلید را گم کرده ام در جواب این یارو

پرسش شد کلید را مگر گم کردی اینجا؟

گفت نه ، در چند کوچه پائین تر اونجا

پرسشگر گیج شده از یارو باز کرد سئوال

پس چرا یافتن کلیدرا اینجا می کنی دنبال؟

یارو گفت آخه آنجا که کلید از دستم افتاد

برای بر گشت این فاصله بهم زور میاد